ایجاد صلح بعد از جنگ که زنان را درگیر میکند، از اجرای قانون حمایت کرده و از حقوق کودکان حفاظت میکند.
حمایت از کودکان از تأثیرات تحریمها
حمایت از حقوق کارکنان بشردوست و کمک بشردوستانه به کودکان
روی هم رفته، این اقدامات یک روش جدیدی برای عملیات صلحUN نشان داده است تا تأثیر نفوذ آژانسهای عملیاتی موجود در کشور قبل، درطول و بعداز جنگ نشان داده شود. اکثر فعالیتهای صلح در محیطهای بسیار ناپایدار انجام میشود و اقدامات حفاظتی موردنیاز میباشد تا اطمینان دهد که تلاشهای حقوق بشر و بشردوست توسط اولویتهای سیاسی و نظامی در معرض خطر قرار نمیگیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
وقتی که کارکنان نظامی و غیرنظامی مسئولیتهای جدیدی را میپذیرند، تماس با افراد محلی افزایش مییابد. خواه در برنامههای DD&R یا در برنامههای اثرات مین، کارکنان نظامی و غیرنظامی حفظ صلح باید از مسئولیتهایشان در مقابل زنان و کودکان اطلاع داشته باشند. انجمن امنیت پیشنهاد کرده است که آنها در حقوق انسانی بینالمللی و قانون پناهندگی، حقوق کودکان و جنسیت، مذاکرات و مهارتهای ارتباطی، HIV/AIDS، آگاهی فرهنگی و هماهنگی نظامی و غیرنظامی آموزش میبینند.۳۲۱
چندین گروهUN، ICRC و NGOs مانند هماس و رادابرنن همکاری با سازمانهای آموزش حفظ صلح منطقهای و ملی و فعالیتهای حامی صلح را شروع کردهاند تا آموزش را در بعضی از این مناطق فراهم کنند. تعدادی از کشورها از جمله کانادا، آلمان، غنا، نروژ، سوئد، هماکنون گنجاندن آموزش در مورد حقوق کودکان و جنسیت را در برنامههای آموزش نظامیشان شروع کردهاند. یک مثال امیدبخش ابتکار مشترک بریتانیا و کانادا در مورد آموزش جنسیت برای کارکنان حفظ صلح میباشد. علیرغم درخواستهای مکرر برای آموزش تخصصی در مورد ابعاد جنسیت درگیری، هیچ توافق عمومی بینالمللی در مورد معیارها، سیاستها و رویکردهای مربوط به آن برای مستقرکردن آموزش وجود ندارد. نبود اتفاقآراء در این زمینهها، دلالت بر این دارد که کارکنان حفظ صلح همچنان برطبق رهنمونهای سازمانی یا ملی مربوط به خودشان آموزش میبینند.
آموزش به تنهایی نمیتواند بالاترین ملاکهای اجرایی را تضمین کند. دبیرکل انجمن امنیت باید در جستجوی بالاترین ملاکهای اجرایی برای کارکنان حفظ صلح باشد. توجه فوری باید برای ایجاد مکانیسمهای نظارتی و انضباطی در فعالیتهای صلح به شکل یک نماینده ویژه، یک بازرسکل یا یک منصب ایجاد شده برای آن هدف قرار دادهشود. در جایی که خشونتها علیه زنان و کودکان توسط کارکنان حفظ صلحUN انجام شده است ایالتها باید جرم را بررسی کرده و نتایج چنین اتفاقات را علنی کنند.
۱٫۵٫۴٫پروسه صلح، بازسازی و توافق
کودکان به طور رسمی در پیمانهای صلح به رسمیت شناخته نشدهاند. در جولای سال۱۹۹۹، توافق صلح لوم در سیرالئون شامل چند شرط مربوط به کودکان بود اگرچه پیمان لوم بهطور جدی به روشهای زیادی خدشه دار میشود، اما آن یک سنتی را در تأیید اهمیت کودکان در برنامههای صلح و بازسازی بهجا میگذارد، اما تأیید سیاسی حقوق کودکان به خودی خود تضمین نمیکند که در حفظ صلح، منابع برای بهداشت کودکان، آموزش و رفاه فراهم خواهد شد. کمبود منابع عظیم و خطرات جدی امنیتی غالباً جوامع را برای تغییر با مشکل مواجه کرده و تلاشهای بازسازی را تضعیف میکند.
هر جامعه جنگ زده با وظیفه بزرگ بازسازی فیزیکی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی مواجه میشود. جنگ چیزی بیشتر از ساختمانها و پلها را ویران میکند و زیرساختهای فرهنگی- که جوامع را بههم پیوند میدهد- را میشکافد. جنگ، هنجارهای اخلاقی و قانونی را از بین برده و برای خانوادهها فراهم آوردن امنیت برای کودکانشان را مشکلتر میسازد. بنابراین بازسازی ملی باید ماورای ساختارهای فیزیکی را بررسی کرده و یک فرهنگ حقوق انسانی ایجاد کند که یک محیط پرورشی امن برای کودکان فراهم کند و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی که از آنها حمایت میکند را ارتقا دهد.
در جریان پیامد جنگ، کنوانسیون حقوق کودکان یک چارچوب قوی را برای بازسازی متمرکز بر کودکان فراهم میکند. در گواتمالا، تلاشهای MINUGUA (مأموریت کنترل سازمان ملل متحد در گواتمالا) برای تقویت سازمانهای حقوق کودکان درنهایت منجر به ایجاد یک منصب دولتی خاص برای حمایت از حقوق کودکان شد. این منصب اکنون مسئول بررسی تجاوزهای حقوق کودک، کنترل سازمانهای دولتی فراهم کننده خدمات برای کودکان، اطمینان دادن انطباق قانون ملی با کنوانسیون حقوق کودکان میباشد درحالیکه عملاً هر کشوری، کنوانسیون را تصویب کرده است بسیاری اقدام لازم برای تصویب قانون ملی انجام ندادهاند. کمیسیون ملی حقوق کودکان میتواند به راهنمایی این پروسه کمک کند.
بازسازی کردن سازمانهای اصلی امنیت عمومی مانند پلیس و دستگاه قضائی یک جنبه ضروری برای صلح بعداز جنگ میباشد. در چندین کشور از جمله کامبوج، تیمور و کوزوو، سازمان ملل متحد از مقامات محلی برای تنظیم و اصلاح قوانین حقوق کودکان بهمنظور تقویت سیستمهای قضائی حمایت کرده است.۳۲۲ اولین دستورالعمل صادرشده توسط اداره سرپرستیUN در تیمور، کنوانسیون حقوق کودکان را در میان اسناد اصلی حقوق بشر برای اجرا در منطقه قرار داد.
اما این اقدامات وقتی مؤثر میباشد که با حمایت مالی و سیاسی موردنیاز برای اجرا همراه شود. پروسه بازسازی به سختی یک سال بعد از غارت تیمور توسط شبهنظامیان که باعث فرار یکچهارم جمعیت از مرزها و ویرانی ۷۰ %ساختمان هاشد شروع شده است.۳۲۳ به علت مواجه شدن با کمبود امکاناتی که باز شدن مدارس و بیمارستانها را به تأخیر انداخته است و یک سیستم قضائی که تنها منبعی برای آشکار شدن میباشد. کشمکشها برای بازسازی یک پروسه دردناک و کُند میباشد. در چنین شرایطی بسیار مهم است که تعهد برای کودکان کم شود و تلاشهایی برای تقویت زیربنای اجتماعی به منظور ایجاد یک آینده آرام و امنتر انجام شود.
باوجود این، چالشها فراوان میباشد. پناهندگان احتمالاً با مشکلاتی درطول بازگرداندن مواجه میشوند. کسانی که از کشور فرار کردند بهعنوان خائن تبعید میشوند و حقوقشان برای باز پسگرفتن زمینهایشان موردبحث قرار میگیرد. در بوسنیوهرزگوین تنشهای قومی، اسکان جدید را تهدید کرده که این منجر به ایجاد برنامه ای شد که در آن جوامع برای توافق قبول بازگشت اقلیتها، تضمین امنیت آنها و حمایت برای بازسازی مدارس، خانه و مراکز بهداشتی و برنامههای ایجاد درآمد دریافت کردند.
قراردادن کودکان در مراکز بازسازی همچنین به معنای شامل کردن آنها بهعنوان یک منبع میباشد. جوانان نباید به عنوان مشکلات یا قربانی دیده شوند بلکه به عنوان یک عامل اصلی در طراحی و اجرای طولانیمدت موردتوجه قرار میگیرند. سازمانهای جامعه داخلی برای اطمینان دادن به این موضوع، مهم میباشند. مشخص کردن چنین سازمانهایی توسط درخواست لاهه برای کنفرانس صلح ماه مه۱۹۹۹، تأکید داشت که هزاران جوان در آن شرکت داشتند درحالیکه NGOs یک نقش مهمی در فراهم کردن حمایت فوری برای کودکان ایفا میکند. دولتها و NGOs ملی بزرگترین مسئولیت را درپی جنگ دارند. منابع باید برای تقویت کردن تواناییشان و افزایش امکاناتشان داده شود.
۲٫۵٫۴٫عقاید کودکان برای صلح
در سال۱۹۹۶، در یک منطقه جنگزده در کلمبیا، بیش از ۵۰۰۰بچه یک نمایشگاه بزرگ عکس با شعر و نامه با موضوع صلح برگزار کردند. این منجر به ایجاد یک اقدام ملی به اسم «جنبش کودکان برای صلح» شد. در ظرف ۶ماه یک رفراندوم ملی کودکان سازماندهی شده بود. انجمن دانشآموزی یک بیانیهای را تنظیم کرد که از گروههای متخاصم درخواست میکند: «صلح را در کشورمان ایجاد کنند، کودکان را یتیم نکنند، به ما اجازه دهند آزادانه در خیابانها بازی کنیم بدون اینکه آسیبی به خواهرها و برادرهای کوچکمان برسد…».۳۲۴
این امر منجر به ایجاد یک اقدام ملی با عنوان «جنبش کودکان برای صلح» شد. تقریباً ۳میلیون بچه رأی دادند و حقوقشان را برای بقا، صلح، خانواده و آزادی سوءاستفاده از اولویتهایشان مطرح کردند. رأی کودکان به القای یک فرمان صلح کمک کرد که بعدها توسط بیش از ۱۰میلیون شهروند حمایت شد و باعث ایجاد صلح متمرکز بر اقدامات ریاست جمهوری بعدی شد.
درحالیکه پیشرفت در مذاکرات صلح کُند بوده است «جنبش کودکان برای صلح» با وجود خطرات زیاد محافظت شده است و دوبار برای جایزه صلح نوبل نامزد شده است.
پایان درگیری تنها قسمت تبدیل جنگ به صلح میباشد. خاطرههای فجایع، رنج و بیعدالتی باقی میماند و پیدایش مجدد آنها میتواند پروسه بازسازی را تضعیف کند مگر اینکه آنها بهطور خاص از طریق پروسه سازش موردتوجه قرار میگیرند. تاکنون بیش از ۱۵کشور در تحول از جنگ کمیسیونهای توافق و حقیقت را سازماندهی کردهاند به عنوان یک راهی برای آشکار کردن تجاوزهایی که درطول جنگ اتفاق میافتاد. این کمیسیونها به ایجاد مجدد مسئولیت سیاسی و قانونی کمک میکنند. بههرحال تنها تعداد کمی از این کمیسیونها به جرمها علیه کودکان توجه دارند.
درسال۲۰۰۰ گزارشOAU در مورد بررسی قتلعام۱۹۹۴ روآندا چالشهای دستیابی به توافق را نشان داد. اما علیرغم مشکلات در بهدست آوردن تمایل سیاسی، آنجا توافقی در پایاندادن به بخشودگی برای تجاوزهای شدید علیه کودکان در جنگ وجود ندارد. مسئولیت نه تنها برای تنبیه کسانی که برای جرمهای فجیع مسئول هستند، بلکه برای منع تجاوزها در آینده و حفظ انسجام قانون بینالمللی ضروری میباشد. امکان فراهم کردن عضو عمومی به عنوان یک «جایگاه فوری» در مذاکرات صلح میتواند فقط منجر به بیاحترامی به قانون و دورنمای چرخه تکراری خشونت شود.
۳٫۵٫۴٫آمادهکردن منابع برای کودکان جنگزده
کشورهای درحال تغییر با چالشهای اقتصادی زیادی مواجه میشوند. بسیاری از جوامع منابع بسیار کمی برای بازسازی دارند. آنها احتمالاً با پیامدهای سیاست زمین سوخته مواجه میشوند که به محیط تأسیسات و زیربنایی صدمه زده است یا قادر به استفاده از جادهها یا زمینهای کشاورزی به علت مینها نمیباشند. پیشرفتهای انجام شده در طول دورهی کوتاهمدت بهبودی فوری پس از پایان جنگ به عنوان غرامت داده میشوند. وقتی که بودجههای ضروری تمام میشود و کارکنان امدادی بینالمللی به سراغ بحران بعدی میروند، شکست در حمایت از بهبودی طولانیمدت میتواند صلح ناپایدار را تضعیف کند و موجب جنگ دوباره شود.
انجمنCarnegie جلوگیری از جنگ مرگبار برآورد کرده است که جنگ دهه۱۹۹۰ به غیر از کوزوو در حدود ۲۰۰میلیارد دلار۳۲۵ برای جامعه بینالمللی هزینه داشته است درحالیکه هزینه فعالیت نظامی ناتو در کوزوو و مبلغ هزینه شده در سالهای اولیه برای بازسازی مناطق جنگزده تقریباً ۴۰میلیارد دلار بود.۳۲۶ هزینههای اقتصادی و اجتماعی برای کشورهای درحال جنگ بسیار بالاتر بوده است. یک جریان مداوم از منابع کافی موردنیاز میباشد تا مانع از بازگشت مجدد جوامع به درگیری شود. آنها باید با روشهایی مدیریت شوند که به جوامع ثبات بخشند و از شبکههای محلی و تأسیسات زیربنایی حمایت کنند. کمک فوری در ایجاد امکانات تقویت سیستمهای قضائی، آموزش مقامات و رهبران محلی در مورد حقوق کودکان و گسترش برنامه جدید که کلیشههای فرهنگی و نژادی و تبعیض نژادی را خراب میکند موردنیاز میباشد.
در سال۱۹۹۹ کمککنندهها ۷۲% بودجه درخواستهای بشردوستانه تثبیتشده سازمان ملل متحد را تأمین کردند. فقط ۱۸% بودجه برای درخواست جمهوری دموکراتیک کنگو تأمین کردند. درحالیکه کمککنندهها ۸۴% درخواست جنوبشرقی اروپا از جمله کوزوو را تأمین کردند. کمبود و نابرابری در کمک بشردوستانه، الگوهای رسمی توسعه را نشان میدهد که برای قراردادن بازسازی روی یک پایه محکم ضروری میباشد. موزامبیک در تلاش برای بازسازی بعد از دهها جنگ برای هر نفر ۶۱دلار در سال۱۹۹۸ دریافت کرد در حالی که اتیوپی برای بازسازی به ازای هر نفر ۱۱دلار دریافت کرد. درمقابل، ODA، در سال ۱۹۹۸ برای بوسنی و هرزگوین به ۲۳۸دلار برای هر نفر رسید.
کشورهای فقیر با درگیریهای فعلی کمکهای خیلی کمتری دریافت کردند. بوروندی، به ازای هر شخص ۱۲دلار دریافت کرد، افغانستان ۶دلار و جمهوری دموکراتیک کنگو ۳دلار. چنین بیعدالتی ها دادن اولویت کافی به رفاه کودکان را مشکلتر میکند و در بسیاری موارد منجر به بیتوجهی به آنها شده است. صحرای آفریقا، فقیرترین منطقه میباشد و یک منطقهای است که بیشترین تأثیر جنگ و HIV/AIDS روی آن بوده است. ODA برای این منطقه تقریباً ۶۰% بین سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۹ کاهش یافت.۳۲۷ این منطقه ۱۳٫۶ میلیارد دلار در ODA در سال۱۹۹۸ دریافت کرد یعنی تنها ۲۷% کل کمکهای جهان برای یک سال.
معیارها و پروسههای متفاوت بودجه برای کمک بشردوستانه و کمک توسعه هماهنگی را سختتر می کند. تصمیمات در مورد بودجه به جای اینکه براساس نیازها تعیین شود، بر مبنای منافع سیاسی یا استراتژیک مشخص میشود. آنها همچنین توسط نگرانی عمومی و توجه رسانهها تحتتأثیر قرار میگیرند. اولویتهای جنگ در میان آژانسهای بینالمللی دولتها و جوامع متأثر اغلب هماهنگی را محدود میکند. با از دست دادن کارکنان ماهر، دولتها در کشورهای جنگزده انجام برنامههای بازسازی را مشکل میبینند وقتی توافق صلح ناپایدار شکسته شده و جنگها طولانی میشوند، این مشکلات تشدید میشوند.
محدودیت منابع و برنامه در جریان تغییر بین فعالیتهای امدادی بشردوستانه و بازسازی و توسعه باید مورد توجه قرار گیرد. اگر حقوق کودکان قرار است در کشورهای درحال بازسازی پذیرفته شود آژانسهایUN و سازمانها درحال فعالیت میباشند تا برنامههای عمومی را توسعه دهند و همکاری در بین خودشان و با سایر شرکا از جمله NGOs بینالمللی و بانک جهانی ، سازمان توسعه و همکاری اقتصادی و کمیته کمک توسعه را گسترش دهند(OECD/DAC).
بدهی همچنین یک تأثیر فلج کننده داشته است: بسیاری از کشورهای جنگزده در زمرهی ۴۱کشور فقیر و به شدت مقروض(HIPC) میباشند از جمله آنگولا، جمهوری کنگو، اتیوپی، لیبریا، موزامبیک، نیکاراگوئه، روآندا، سیرالئون، سومالی و اوگاندا اما کمک به کشورهای مقروض کُند و محدود بوده است. صحرای آفریقا به طور متوسط بالای ۱۲میلیارد دلار سالانه برای کمک به بدهکاران یعنی بیش از دو برابر هزینه روی آموزش مقدماتی تخصیص داده است.۳۲۸ این نتایج ویرانکنندهای برای کودکان دارد. حذف بدهی کشورهای فقیر و به شدت مقروض برای آینده کودکان ضروری میباشد.
ابتکار عمل ۲۰/۲۰ که توسط اجلاس سران جهان برای توسعه اجتماعی چهارمین کنفرانس جهان در مورد زنان تأیید شد، یک نقشه مالی برای حمایت از حقوق کودکان و دستیابی به اهداف اجتماعی میباشد. با وجود این، بررسیها نشان داده است که کشورهای درحال توسعه و اهداکنندهها تخصیص ۲۰ % کمک و بودجه ملی را برای خدمات اجتماعی اصلی برآورد نمیکنند. حمایت برای ۲۰/۲۰ در حقیقت میتوانست از طریق هدایت پساندازها از کمک بدهی به سمت خدمات اجتماعی اصلی ایجاد شود اینکه جامعه بینالمللی برای انجام چنین اقداماتی بهمنظور مبارزه با فقر و کمک به تحقق حقوق انسانی اصلی شکست خورده است شرمآور میباشد و آن زمینهی عمیقتر شدن ناامیدی و درگیری را فراهم میکند.
۴٫۵٫۵٫جلوگیری از جنگ
بهترین روش برای حمایت کودکان از جنگ، جلوگیری از جنگ میباشد. جامعه بینالمللی باید سکون سیاسی را متلاشی کند تا شرایط را برای جلوگیری از تشدید جنگ و ویرانی زندگی کودکان فراهم کند. این دلالت بر موردتوجه قرار دادن دلایل اصلی خشونت و حمایت از الگوهای ادامه پذیر و عادلانه پیشرفت انسانی دارد.
زمانی که جنگ شروع میشود، تمام تلاشها برای حمایت از کودکان میتواند فقط به کم کردن رنج کودکان کمک کند. در یک سطح بینالمللی، توسعه عادلانه و ادامهپذیر، یک شرط لازم برای جلوگیری از درگیری جهانی میباشد. با وجود این، جامعه بینالمللی برای ایجاد سرمایهگذاری های لازم آماده نشده است. امروزه ۱٫۲میلیارد نفر در فقرمطلق زندگی میکنند که حداقل نصف آنها، کودکان میباشند.۳۲۹ آموزش به عنوان اساسی برای پیشرفت صلحآمیز، نظارت خوب و اقتصاد سالم در نظر گرفته شده است و با وجود این، بیش از ۱۰۰میلیون بچه که ۶۰درصد آنها دختر هستند به آموزش دسترسی ندارند.۳۳۰
دولتها، مسئولیت اصلی برای حمایت از کودکان مصیبت زده از طریق جلوگیری از وقوع جنگ به عهده میگیرند. مسئولیت نه تنها برای دولتهای متخاصم بلکه برای دولتهایی است که شهروندانشان به طور غیرمستقیم برای ایجاد یا طولانی کردن درگیریها به منظور پیشرفت اقتصادی یا سیاسی مسئول هستند. دولتها به دلیل کاهش دادن درصدGDPشان روی مخارج نظامی و اختصاص دادن آن منابع برای توسعه انسانی باید خطر جنگ را از طریق غیرنظامی کردن جوامعشان کاهش دهند. کنترل جدیتر نه تنها برای متوقف کردن جریان بینالمللی اسلحه بلکه برای متوقف کردن قاچاق غیرقانونی الماس، موادمخدر و سایر تولیداتی که درگیری را تشدید میکند، ضروری میباشد.
همیشه نشانه هایی وجود دارد که از هجوم احتمالی جنگ خبر میدهد. تجاوزهای حقوق انسانی در زمرهی مهمترین علامتها میباشند و با وجود این بیشتر از هر چیز دیگری مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. وقتی حمایت از کودکان و زنان بهطور فزایندهای برای صلح و امنیت مهم میشود، اطلاعات مناسب و به موقع در مورد موقعیتهایشان باید در دسترس قرار گیرد. هم دبیرکل سازمان ملل متحد و هم انجمن امنیت به نیاز برای استفاده از اطلاعات حقوق بشر و تجزیه و تحلیل کارشناسان مستقل پیمان، مکانیسمهای کمیسیون حقوق انسانی و سایر منابع قابلاعتماد تکیه کردهاند.۳۳۱
اخطار اولیه باید به اقدام اولیه متصل شود و اقدام اولیه به طرزی تفکیک ناپذیر به تمایل سیاسی ربط داده شود. قتلعام روآندا یک مثال واضحی از شکست در هر دو مورد میباشد، علیرغم علائم هشداردهنده، نبود تمایل سیاسی توانایی سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی را برای جلوگیری از درگیری و قتلعام احتمالی محدود خواهد کرد.
فرمانده نیروی کوچکUN در روآندا در آن زمان تأکید کرد که یک نیروی مدرن، مجهز و متشکل از ۵۰۰۰سرباز توانستند بیشتر قتلعام ها را متوقف کنند یک موضوع تأیید شده توسط یک سازمان اتحاد آفریقایی گروه شخصیتهای برجسته اجرا شد.۳۳۲ کمیسیونCarnegie جلوگیری از درگیریهای مرگبار نتیجهگیری کرد: مشکل این نیست که ما در مورد خشونت وسیع که در مرحله اولیه قرار دارد اطلاع نداریم، بلکه مشکل این است که ما غالباً اقدام نمیکنیم. مثالهایی از کانونهای بحران در اطراف جهان توضیح میدهد که احتمال بالقوه برای خشونت میتواند از طریق درخواست منسجم و ماهرانه برای اقدامات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی کاهش یابد.۳۳۳
جلوگیری از جنگ و تثبیت کشورهای خارج شده از جنگ در مرکز مأموریت سازمان ملل متحد قرار دارد و برای برنامههای انجمن امنیت و انجمن کل بنیادی میباشند. راهنمایی تخصصی سیاسی، مأموریتهای حفظ صلح و کمک فنی یک قسمتی از اقدام پیشگیرانه سازمان ملل متحد را تشکیل میدهد. اما در طول همه این اقدامات، واضح است که جامعه بینالمللی تمایلی به صرف منابع برای پیشگیری ندارد. اگرچه بسیاری از کشورها در ظاهر از امکانات احتمالی سازمان ملل متحد حمایت میکنند اما آنها نمیتوانند حمایت مالی و سیاسی موردنیاز برای اقدام تعیینکننده سازمان ملل متحد را فراهم کنند. به ازای هر دلار که کشورهای جهان روی فعالیتهای نظامی صرف میکنند کمتر از نیمسنت صرف حفظ صلح این سازمان میشود.۳۳۴
تجاوز آشکار حقوق انسانی از جمله دلایل اساسی درگیری و بحرانهای بشردوست میباشد. تأیید حقوق انسانی به عنوان قسمتی از اقدام پیشگیرانه و هشدار اولیه میتواند به منع و آرام کردن موقعیتهای منجر به درگیری کمک کند. با وجود این، تمایل سیاسی و روشهای ارزیابی، گزارش، کنترل و پیگیری و اصلاح چنین تجاوزهایی به طرز اسفباری کم میباشد. دبیرکل در برنامهاش برای اصلاح UN درخواست کرد که حقوق انسانی به عنوان یک بخش مهم فعالیتهای ایجاد و حفظ صلح و در موقعیت تلاشهای بشردوستانه، در فعالیتهای هشدار اولیه گنجانده شود.۳۳۵ این درخواست اکنون کاملاً پذیرفته میباشد.
جلوگیری از درگیری و راهحل برای درگیری همچنین به تلاشهای جامعه داخلی وابسته خواهدبود. NGOs و سایر گروههای اجتماعی باعث بسیاری از اقدامات مهم ضدجنگ از جمله تحریم جهانی روی مینهای ضدنفر، اقدام جهانی برای توقف استفاده از کودکان سرباز، تلاش برای محدود کردن سلاحهای کوچک و اسلحههای سبک و حمایت از دادگاه جنایی بینالمللی شده است.
گروههای غیرنظامی جامعه، یک نقش کلیدی در راهحل جنگ ایفا میکنند. بعضی در این فعالیتها متخصص هستند یعنی به ایجاد رابطه بین گروههای متخاصم و آموزش شرکتکنندههای دیپلماسی و راهحل درگیری کمک میکنند. در واکنش به افزایش درگیری در منطقه دریاچههای بزرگ، یک گروه متشکل از ۲۶ NGOs بینالمللی، آکادمیکها، آژانسهایUN و دولتهای شامل شده در تحقیق جنگ، اقدامات و توسعه سیاست در روآندا، گردهمایی در مورد اخطار اولیه و واکنش اولیه(FEWER) تشکیل دادند.۳۳۶هدف فراهم کردن هشدارهای اولیه درگیری به علاوه اشکالی از واکنش برای دولتها و سازمانهای بینالمللی میباشد.
دولتها، مهمترین نقش را در جلوگیری از جنگ دارند و میتوانند خطر خشونت را از طریق غیرنظامی کردن جوامعشان پایین آورند. اگرچه پایان جنگ سرد، به کاهش بودجههای دفاعی در سراسر جهان کمک کرده است اما پیشرفت متغیر بوده است و بسیاری از کشورها همچنان کارخانههای اسلحهسازی عظیمی را میسازند. بسیاری از کشورهای آفریقایی که در اوایل دهه۱۹۹۰ مخارج دفاعی را کاهش داده بودند بعدها آن را افزایش دادند: از سال۱۹۹۷ هزینههای نظامی در آفریقا پیوسته درحال افزایش بوده است.۳۳۷ اگرچه این احتمالاً یک سهم کوچکی از کل جهان را نشان میدهد اما آن یک فشار سنگین اقتصادی در کشورها ایجاد میکند که میتوانند با دشواری از عهده آن برآیند. در سال۱۹۹۷، برای مثال اریتره، ۱۴%GDP را روی هزینه نظامی، در حدود ۲% را روی آموزش و ۳ % را روی بهداشت صرف کرد.۳۳۸
در سال۱۹۹۸، دبیر کلUN از کشورهای آفریقایی درخواست کرد تا توافق کند خرید اسلحهها و مهمات را تا زیر ۱۵درصد GDP کاهش دهند و یک سیاست رشد صفر را برای بودجههای دفاعی به مدت ۱۰سال اختصاص دهند.۳۳۹ افزایش مهمات از قدرت نیروهای مسلح حمایت میکند، اولویتهای اقتصادی را تحریف میکند، به درگیریهای محلی و قومی تداوم میبخشد و حقوق انسانی را تهدید میکند. دولتها در سراسر جهان باید اقدامات قاطعی برای غیرنظامی کردن جوامعشان از طریق ایجاد محدودیت و کنترل جدی دسترسی به مهمات انجام دهند.
دسترسی عادلانه و مساوی به مزیتهای مستمر پیشرفت انسانی بهترین دفاع علیه درگیری خشونتآمیز می باشد. همه مردم باید احساس کنند که آنها یک سهم برابر در تصمیمگیری، دسترسی مساوی به منابع، توانایی برای مشارکت کامل در جامعه سیاسی و اجتماعی و آزادی برای تأیید هویت خودشان و ابراز کامل آرزوهایشان دارند. برای دستیابی به این هدف، جامعه بینالمللی باید یک سرمایهگذاری بزرگتری در توسعه اقتصادی و اجتماعی انجام دهد. جهان بیشتر روی حل و فصل کردن نتایج بحرانها و کمتر روی جلوگیری از آنها هزینه کرده است.
فشار فلجکننده فقر در طی ۵سال گذشته توسط تأثیر بیماری همهجاگیرHIV/AIDS، بزرگترین تهدید برای ثبات اجتماعی و اقتصادی در جهان درحال توسعه، تشدید شده است. نبرد علیهHIV/AIDS نمیتواند از نبرد علیه فقر جدا شود. اگر قرار باشد حقوق کودکان حمایت شود، هر دو نبردها باید همزمان انجام شود. درحقیقت، اجرای حقوق کودکان بدون برآوردن حقوق انسانی اصلی خانواده و جوامعشان امکانپذیر نخواهد بود. با قرار دادن کودکان در اولویت برنامه توسعه، جامعه بهترین پایه احتمالی را برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را میسازد.
نتیجهگیری و پیشنهادات
نتیجهگیری