«مردم سه قسمت اند : اول مرد ، دوم نیمه مرد ، سوم نامرد . اما مرد آن باشد که بدهد و نستاند ونیم مرد آن باشد که بدهد و بستاند و نامرد آن باشد که ندهد و نستاند . »(همان:۳۲۰)
«بخیل فلّاح نیابد و هیچ کس او را دوست ندارد ، پس بر شما باد که بند بر کیسه ننهید وسخی و جوانمرد باشید تا دیگران شما را دوست دارند . »(همان:۱۲۲)
«ماهی در دام نیفتد الّا به فراموشی نام حق و هیچ کس اسیر بلا و غم نشود الّا به فراموشی حق.» (همان:۲۹۱»
۲– ۲ – ۵ – ضرب المثل ها
در متن فردوس المرشدیه بعضاً به ضرب المثل هایی بر می خوریم که از لحاظ میراث زبانی بسیار حائز اهمیت است در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم :
«شاهسپرم از دو برگی پیداست. این ضرب المثل را در موردی به کار میبرند که وضع و حال کاری یا چیزی از آغاز آن مشهود و معلوم باشد . هم اکنون این ضرب المثل در یزد استعمال میشود . » ( همان : ۶۷ مقدمه )
«کاین رنگ گلیم ما به گیلان کردند . اشاره است به موردی که کاری بیهوده شده است و اثرش زود زایل میشود . » ( همانجا )
۲- ۲ – ۶ – وجود اشعار و جملاتی به لهجه ی کازرونی
در کتاب فردوس المرشدیه اشعار و جملاتی-هر چند اندک- به لهجه ی کازرونی واقع در قرن چهارم و پیشینه ی آن در زمان شیخ ابو اسحاق بسیار مفید و قابل توجه است و برای پژوهشگرانی که در این حیطه فعالیت می کنند بسیار حائز اهمیت می باشد.
لازم به ذکر است که چون این جملات از زبان شیخ ابواسحاق بوده ، برای مریدانش در ادوار بعد حالت مقدس داشته و لذا در سیرتنامه ها دست نخورده باقی مانده اند اما از آن جا که همه ی مریدان شیخ از اهالی کازرون نبوده اند و با لهجه و گویش کازرونی آشنایی نداشته اند، مولف کتاب –محمود بن عثمان- آن ها را به فارسی ترجمه کرده تا مورد استفاده همگان قرار می گیرد. که این کار می تواند حسن دیگر این کتاب باشد.
شیخ مرشد گاه در میان سخنان و مواعظ خود برای تایید حرف هایش ضرب المثل هایی به گویش کازرونی مطرح می کرده است: « و عجیب تر آن که بنی آدم این همه خطاب از حضرت حق تعالی به وی می رسد و کار بند نمی شود و تن در غلظت می دهد. پس شیخ قدس الله روحه العزیز به لفظ مبارک خود گفت: «سه کن کش هیز سس نتوان کردن» یعنی بنده ی مسکین بیچاره چه کند چون هیچ چیز نتوان کردن. و او محکوم قضا و قدر است.»(محمود بن عثمان، ۱۳۳۳: ۱۳۷)
در این کتاب دهها بیت شعر به گویش کازرونی از قول شیخ ابواسحاق نقل شده که محمود بن عثمان ضمن نقل آنها ابیات مذکور را ترجمه کرده است که یک مورد آن نقل میشود :«… بعد از آن شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز به لفظ مبارک خود این دو مصرع بینمان بگفت به آواز بلند حزین:
بهت بود از تی من الست
مخاکم فه بواد بکمی ددین
یعنی:
ای بخت بد از طریقت من برخیز
مانا که مرا به باد خواهی دادن
و شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز در این جا اثبات سعی و کوشش می کند که بخت بد به جد و جهد که شخص در راه حق به کار آورد و از راه وی برخیزد.»(همان:۱۳۸)
فصل سوم
بررسی محتوایی فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه
۳-بررسی محتوایی فردوس المرشدیه
کتاب فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه حاوی مطالبی درباره ی زندگی و شرح حال شیخ مرشد، شیخ ابواسحاق کازرونی است.
این کتاب که با بن مایه های عرفانی به رشته ی تحریر در آمده است مطالب و نکته های مهمی از نحوه ی زندگی، اندیشه و افکار، کردار و منش و حالات شیخ مرشد را بیان می کند. علاوه این کتاب اطلاعات جغرافیایی و مکانی، دین و مذهب، اشخاص و افراد سرشناس دورهی شیخ مرشد را در زادگاهش یعنی شهر کازرون در اختیار خواننده قرار می دهد. اگر چه این کتاب سال ها پس از مرگ شیخ به رشته ی تحریر در آمده اما مؤلف کوشیده است؛ با اسناد به سخنان بزرگان و شخصیت های تاریخی مطالب مهمی را از زندگی شیخ مرشد و حواشی آن و هم چنین حالات وی ارائه کند.
۳– ۱ – زندگی شیخ ابواسحاق در فردوس المرشدیه
بیشترین حجم مطالب کتاب فردوس المرشدیه به شرح احوال و زندگی شیخ ابواسحاق اختصاص دارد که در اینجا موضوعات مطرح شده در خصوص زندگی وی در کتاب یادشده آورده می شود
۳-۱- ۱ – خانواده ی شیخ ، تولد و مرگ
مؤلّف فردوس المرشدیه قصد دارد زوایای زندگی شیخ مرشد را بازگو کند. او در این کتاب از مولد و منشأ شیخ سخن می گوید و بیان میدارد که نام او ابراهیم و کنیه اش ابواسحاق است. وی در نورد کازرون متولد شده نام پدرش شهریار و نام مادرش بانویه بنت مهدی بوده است. جدّش زاد انفرخ بن خورشید بوده که به گبری از دنیا رفته است. با این که جدّ شیخ گیر بوده اما بنا به نوشته ی مؤلف، پدر او مسلمان بوده است. شیخ مرشد دو برادر و دو خواهر داشته و شیخ فرزند دوم خانواده بوده است.
برادر بزرگ او ، محمد بن شهریار حافظ قرآن و آوازی خوش داشت، برادر کوچکترش حسن بن شهریار و دو خواهر او میگون و خدیجه بوده اند. پدر شیخ دو همسر انتخاب کرده بود که ظاهراً خدیجه از مادری دیگر بوده است. (محمد بن عثمان، ۱۳۳۳: ۱۱)
شیخ مرشد در شب دوشنبه، نیمه ماه رمضان به سال ۳۵۲ هجری قمری پا به عرصهی وجود گذاشت و پس از عمری هدایت و ارشاد مردم به سوی حق، سرانجام در هفتاد و چهار سالگی، در روز یکشنبه به هنگام نماز عصر در هشتم ماه ذی القعده به سال ۴۲۶ هجری قمری دیده از جهان فروبست. ( همان : ۱۳ )
۳– ۱ – ۲ – اخلاق و منش شیخ مرشد
از آن جا که کتاب فردوس المرشدیه حکایت حالات و زندگی شیخ مرشد است. پس اخلاق و منش او بخشی از بن مایه های محتوایی این کتاب را تشکیل می دهد. آن چه از اخلاق و منش او در جای جای کتاب منعکس شده همه از دین محوری و خصوصیات الهی منش او سرچشمه گرفته است. در این قسمت برخی از خصوصیات اخلاقی شیخ مرشد را بیان میکنیم:
۳-۱-۲-۱- دستگیری از همنوعان
در باور داشت عارفان ، رسیدگی به امور مردم و دستگیری از مردم فقیر و بیچاره در اولویت است ودر طول تاریخ حکایت و داستان های زیادی سراغ داریم که چه بسا افرادی که در خدمت به خلق و گشودن مشکلات آن ها از هیچ کاری فروگذار نکرده اند و شیخ مرشد که عمری را در هدایت و ارشاد مردم صرف کرده، مسلماً در کمک و دستگیری از آن ها کوتاهی نکرده است.
شیخ در سخا و کرم زبانزد عام و خاص بود و این حالت در همان کودکی از وی نمایان شد. منقول است که «تا آن زمان که شیره خواره بود هرگز شیر مادر نخوردی تا طفلی دیگر بر خود مقدم نداشتی. و تا زنده بود عادت وی آن بود که هیچ چیز از هیچ کس دریغ نداشتی نه از درویش و نه از توانگر.» (محمود بن عثمان ،۱۳۷۷ : ۱۲۱)
آن گاه که رشد کرد و بالید و در میان خلق قرار گرفت. از یاد مردم غافل نبود. جالب تر این ماجرا آن است که چون دیگری از وی طلب چیزی می کرد و خود چیزی در بساط نداشت. از کرامات وی در همان حال، از دیگران چیزی می رسد و او به فرد فقیر و بیچاره کمک می کرد. منقول است که:
«روزی درویشی به خدمت شیخ آمد و گفت: یا شیخ پنجاه درهم ضروری دارم و به خدمت تو آمده ام تا مرا یاری کنی. شیخ قدس الله روحه العزیز گفت برو بنشین. آن مرد بنشست. در حال شخصی از در درآمد و سلام کرد. و پاره ای جامه بسته در خدمت شیخ بنهاد و گفت: یا شیخ این دو سه درهم به خدمت تو آورده ام تا از برای درویشان صرف کنی. شیخ مرشد قدس الله روحه العزیز سر آن جامه باز کرد. آن درویش بخواند و به وی داد، نگاه کرد و پنجاه درهم بود وگفت برو که این درهم از برای تو آورده بودند. پس گفت: سبحان الله آن خدایی که این صفت اوست که خواهنده از جایی بفرستد و دهنده از جایی و من در این میان واسط باشم.» (همان: ۱۲۱)
۳-۱-۲-۲-اطعام درویشان