حجاب خیلی هم مهم نیست، در هر دوصورت چه باز بگردی و چه با حجاب به تو تیکه میاندازند من چادر هم سر میکردم همینگونه بود الآن هم که بد میگردم بهمن گیر میدهند برای پسرها اصولا فرقی نمیکند. اصلاً زن بودن در این جامعه دلیل خوبی است که اذیت شوی.(مورد شماره ۱۲، خانم ۱۸ ساله).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خیلی مهم نیست یا پوشش به مثابه پوشش محدود کننده
در خصوص لزوم رعایت پوشش و آرایش زنان نظراتشان متفاوت است. برخی زنان از وضعیت پوشش رایج در جامعه رضایت ندارند ولی به نظر دیگران احترام میگذارند. زنان مسنتر و کسانی که اعتقادات مذهبی قویتری دارند پوشش را خیلی مهم میدانند و آن را در همه حال و زمان در حد شرعی لازم میدانند و رعایت میکنند. در واقع آن را نوعی مصونیت میدانند که شرع برای زنان قرار داده است. در واقع آنها علاوه بر اعتقادات مذهبی در روند زندگی و تجربه شخصیشان به این نتیجه دست یافته اند که پوشش مهم است و نوع پوشش ممکن است آنها را به سمت خطر رهنمون کند. این افراد علاوه بر اینکه از وضعیت پوششِ رایج راضی نیستند خود با رفتاری کاملاً محافظهکارانه نوعی پوشش عفیفانه را برمیگزینند و به این شکل خود را از خطراتی که بدین جهت در کمینشان است مصون میدارند به طور مثال خانم ۲۵ ساله متأهل محجبه میگوید:
من به شخصه از وضعیتی که زنان در خیابان لباس میپوشند راضی نیستم ولی به نظرم باید به نظر دیگران احترام گذاشت. هر کس یک جوری لباس میپوشد و یک نوع لباس را ترجیح میدهد. به نظر من حد شرعی قطعاً باید رعایت شود چون رعایت این حد شرعی فایده زیاد دارد یکی اینکه یک وقت عظیمی از زنان برای اینکار تلف می شود یا خرید برای خودآرایی خوب رعایت این حد باعث می شود که هزینه و وقت برای خرید لوازم آرایش و میکاپ را از فرد میگیرد و هم اینکه صرفه جوبی در عمر است و خوب چیزهای اصلیتر مثل حرمت و رعایت امنیت اخلاقی جامعه و شان زن حفظ شود و یک زن بتواند به عنوان یک انسان در جامعه حضور داشته باشد نه به عنوان یک جنس و وسیلهای برای ارتباط جنسی….. من بارها و بارها دیده ام که زنانیی کم پوشش در جامعه دچار مشکل شدهاند و هر دفعه به این نتیجه رسیده ام که پوششی که شرع تعیین کرده واقعاً مصونیت است. من لزومی نمیبینم که خود را در معرض نگاههای حریص قرار دهم تا نگران عواقب آن باشم(مورد شماره ۳۵).
نظر زنانی که اعتقادات مذهبی متوسط یا ضعیفی دارند در خصوص پوشش و آرایش فرق میکند. این افراد اگر تجربه سفر به خارج از کشور را نیز داشته باشند بیشتر به این موضوع تأکید دارند که برای هر منطقه و یا هر کاری باید پوشش خاص آن مکان و یا کار را برگزید. این افراد معتقدند که برای رفتن به نقاط آسیب خیز و محیطهای مردانه[۳۷] باید لباسهای ساده تر و پوشیده تر پوشید و از آرایشهای جلب توجه کننده نیز خود داری کرد. در واقع نوعی«پوشش مشروط »را برمیگزینند که در بوته مصحلت اندیشی زنانه خودشان آن نوع پوشش را بر میگزینند. به طور مثال خانم مطلقه ۳۰ ساله مانتویی با آرایش ملایم که کارمند شرکت خصوصی است و روابط جنسی آزاد دارد در این باره میگوید:
پوشش باید معقول باشد هرچیزی جایی دارد می آیند بام تهران برای پیاده روی یا جاده چالوس با کفش پاشنه بلند یا پسر می اید رستوران با کفش ورزشی مشکل ما ایرانیها این است که میخواهیم جلب توجه کنیم و نسل در نسل به ما رسیده…. پسری که یقه تیشرتاش باز است نه قشنگی دارد نه جذاب است یک چیز در ماهواره دیدهاند نمیگویند اینها شومن هستند این چیست که تو در خیابان میپوشی….. این را به هیچ عنوان نمیپذیریم. هرسخن جا و هر نکته مکانی دارد را نمیفهمند…. من میروم خیابان گمرک شلوار ساپورت نمیپوشم من می دانم وقتی شب میخواهم بروم رستوران و قرار دارم نباید با کفش نایک بروم باید شیک و مرتب بروم با کفش اسپرت نمیشود رفت باید با لباس فرم رفت خارجی ها وقتی میروند کلیسا با کلاه و دستکش میروند و این یعنی احترام و وقتی میرسند کلاهشان را در میآورند اینجا در رستوران با کلاه مینشینند وبا دستکش دست میدهند….. من میروم بازار تهران آرایش عجیب نمیکنم به طبع آنجا نمیپذیرند و آنوقت خانم ها میگویند چرا مردها اینطوریاند خوب خانم اول به خودت نگاه بکن چه ریختی آمدهای در مترو و جنوب شهر!(مورد شماره ۳۴ ).
نکته قابل تأمل این است که در کل فقط دو نفر از ۴۶ مورد اعلام کردهاند که پوشش و آرایش اصلاً مهم نیست. محل سکونت آنها در جنوب شهر بوده و خود نیز پوششی کاملاً جسورانه داشتند. هر دو ارتباط جنسی در دوران مجردی را تجربه کردهاند. یک مورد به اجبار به صورت تجاوز و دیگری به دلخواه و در موارد متعدد. گویی برایشان این موضوع حجتی بوده که برای مردها چیزی غیر از پوشش اهمیت مییابد که باعث آسیب زدن به یک زن میشوند.
جمعبندی: پوشش و آرایش در انواع سبکزندگی
همانگونه که در مقدمه این بخش گفته شد سه نوع سبکزندگی مشاهده شدهاست که هر یک از مؤلفهها در آن به شکلی نمود مییابد. پوشش و آرایش نیز در هر یک از انواع سبکزندگی به شکلی نمایان شدهاست.
پوشش و آرایش در سبکزندگی محافظهکارانه: همانگونه که از یافتههای این قسمت مشخص شد برخی زنان معتقد بودند که پوشش و حجاب نقش به سزایی در پیشگیری از آسیبها میشود. لذا خود را مقید به پوشیده بودن میدانستند. اینگونه افراد اغلب چادر به سر داشتند، آرایش نداشتند و اگر هم آرایشی در صورتشان مشاهده میشد بسیار کمرنگ بود، در آنها زنانی مانتویی بودند که بدون آرایش بوده و کاملاً پوشیده بودند بهطوری که از رنگهای مرده استفاده کرده و لباسهایشان اصلاً جلب توجه نمیکرد و پوشش را به مثابه پوشش عرفی پذیرفته اند.
پوشش و آرایش در سبکزندگی جسورانه: همانطور که پیشتر گفته شد برخی از موارد تحقیق اعتقادی به پوشش نداشتند و آن را پیشگیرانه نمیدیدند. همچنین برخی از موارد نیز بیان کرده بودند که در دوره هایی از زندگیشان پوششهایی نامتعارف داشته و به اصطلاح جسورانه لباس می پوشیدند و آرایش میکردند. در واقع بسیار جسورانه هنجارها و قوانین جامعه را زیر پا گذاشته و پوشش و آرایشی را برمیگزینند که مورد پسند جامعه نبوده و خط قرمزها را زیر پا می گذارند. این افراد اکثرا مانتویی بوده و آرایشهای غلیظ داشته و اگر هم چادری به سر داشتند نحوۀ پوشش و کنترل چادر به شکلی است که بسیار جلب توجه میکند و پوشش را به مثابه پوشش محدود کننده میدانند.
پوشش و آرایش در سبکزندگی مصلحتاندیش: برخی در تمامی مراحل زندگی خود مصلحتاندیشانه زندگی میکنند و بسته به موقعیتهای مختلف سبک پوشش و آرایششان تغییر میکند. در برخی مناطق و موقعیتها پوشش و آرایش کاملاً جسورانه را برمیگزینند و در برخی مناطق و موقعیتهای دیگر پوشش و آرایش کاملاً محافظهکارانه را سر لوحه کار خود قرار میدهند.(به طور مثال نمونه شمار ۴۶ )این گونه افراد وضعیت پوشش و حجاب خود را بسته به شرایط قابل تغییر قلمداد میکند و پوشش را به مثابه پوشش عرفی قبول دارند.
اعتقادات مذهبی
«مطالعات علمی باور دارند که میان دین و سبکزندگی رابطه دو سویه بر قرار است. افرادی مانند وبر معتقدند دین، سبکزندگی و رفتار اجتماعی افراد را مشخص میکند »( ادریسی ۱۳۹۱، ۹۲). گئورک زیمل نیز از نقش دین بر سبکزندگی افراد غافل نبوده و بر این باور است که در موقعیتهایی که یک ناسازگاری درونی در انسان به وجود میآید دین به عنوان شیوه زیستن دیده میشود و مانند کلیدی میماند که کل زندگی فرد بر آن استوار است(زیمل ۱۳۸۸، ۹۱). برخی نظیر مهدوی کنی وضعیت اعتقادی افراد را متأثر از دادههای محیطی فرد قلمداد کرده و معتقدند جوهر فرهنگ افراد را دین تشکیل میدهد و بخشی از تمایلات افراد برآمده از اعتقادات مذهبی وی میباشد.«هرچه پایه و مبنای این تمایلات و گزینش ها دینی باشد، سبکزندگی بشر دینی خواهد بود؛ چرا که در نگرش اسلامی پذیرفتیم دین و سبکزندگی با هم ارتباط داشته و انسان ها میتوانند سبکزندگی خود را انتخاب کنند.»(مهدوی کنی،۹۳:۱۳۹۱).«دین از دو مقوله اساسی باورها و اعمال تشکیل شدهاست. باورها مجموعهای از معارف و اندیشهها است و اعمال، شیوهای از کنش است این دو جزء مذهبی وابستگی زیادی به یکدیگر داشته و تفکیک آنها در دنیای واقعی امکان پذیر نیست. اعمال دینی برگرفته از باورهای دینی است و تداوم حیات باورهای دینی وابسته به اعمال دینی و عملکرد صحیح آن میباشد(قبادی ۱۳۸۹، ۴). با توجه به آنچه گفته شد وضعیت اعتقادی افراد میتواند به دو دسته تقسیم شود: آنچه در ذهن فرد در مورد دین و تعریف دین میگذرد و برداشت میکند و آنچه در رفتار فرد بروز میکند. لذا وضعیت اعتقادی فرد میتواند یک رابطه دو جانبه با سبکزندگی فرد و رفتار اجتماعی که از او بروز میکند داشته باشد. با عنایت به آنچه گفته شد در کدگذاریهای باز وضعیت اعتقادی افراد با توجه به بعد ذهنی و عینی آن به سه دسته تقسیم شد. در بعد ذهنی ۱- ارزیابی خود فرد از وضعیت اعتقادیاش و ۲- میزان اعتقاد به مناسک و شعائر دینی و در بعد عینی و رفتاری، میزان پایبندی به مناسک و شعائر دستهبندی شد. وضعیت اعتقادی افراد جزئی از میدانی است که فرد در آن رشد و نمو یافته و برخی رفتارهای افراد را شکل میدهد. همانقدر که وضعیت اعتقادی فرد بر رفتار فرد تأثیرگذار است، زمینه و میدانی که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده نیز بر این اعتقادات تأثیرگذار است.
خانم ۲۸ ساله: من مدتی آدم مذهبی بودم و رعایت میکردم ولی از زمانی که اعتقادم از بین رفت پابند قانون خاصی نیستم. آن موقع که این اتفاق افتاد به انتخاب خودم بود و خانوادهام آنقدر مذهبی نیستند که بخواهند من را تشویق کنند شاید به دلیل شرایطی که داشتم بود من معلمی داشتم که مذهبی بود و من آن معلم را دوست داشتم و به آن سمت رفتم و همه قوانین را در آوردم و احساس کردم علاقمندم ولی بعد از مدتی که مطالعه کردم و تجربهام زیاد شد دیدم ۱۰۰% قبول ندارم ولی اﻻن به چیز خاصی اعتقاد ندارم ولی تا پارسال روزه ام را میگرفتم چون نفس روزه گرفتن را دوست داشتم(نمونه شماره ۳۸).
همچنین این اعتقادات دینی بر رفتار افراد نیز تأثیرگذار است و در مواردی بر استراتژیهایی که فرد در مواقع مختلف بر میگزیند موثر است.
۳۰ ساله لیسانس آمار: دعا می خوانم. مدتی می رفتم جایی کلاس و باید از یک کوچه خیلی تاریک و بلند رد می شدم سر آن کوچه که میرسیدم دعا میخواندم تا برسم به ته کوچه…..(مورد شماره ۲۰).
آموزه های دینی ما بر این اصل تأکید دارد که انجام واجبات و پایبندی به مسائل مذهبی باعث میشود که انسان از آسیبها در امان باشد. این در گفتار برخی از نمونهها که پایبندی زیادی هم به مذهب نداشتند مشاهده میشود به طور مثال:
خانم ۳۰ ساله، کارمند بخش خصوصی، (مانتویی با آرایش غلیظ) در این باره میگوید: در وبلاگم در پست آخرش نوشته بودم دلم میخواهد مشروب بخورم دلم میخواهد سیگار بکشم دلم میخواهد بزنم به سیم آخر ولی خوب من حرمت محرم را نگه میدارم ولی برایم جالب بود که خیلی ها نوشته بودند و یکی از زنانیی که به من اعتراض کردهبود گفته بود تو دورویی که این حرف را می زنی آدم گناه نمیکنه یا حداقل در محرم و رمضان نه.نماز میخوانم، روزه هایم را تا دبیرستان کامل گرفته ام قرآن را سعی میکنم حتماً ماهی یکبار دوره کنم.اگر یک چیزی بخواهم همیشه مستقیم با خدا حرف زدهام ً…….. حج نرفتم ولی خیلی دلم میخواهد بروم زکات را انجام ندادهام…….من نماز میخوانم و همین نمازم من را از گناه حفظ میکندولی چون اعتقادم اونقدرها قوی نیست و نماز که میخوانم ذهنم همه جا می رود و بعضی وقتها نمازم یکی درمیان میشود…. معمولاً نماز قضا را نمیخوانم حجاب را رعایت نمیکنم…… عروسیهایمان همیشه قاطی بود و خوب وقتی جلوی آنهمه مرد بی روسری بودم… وقتی همان آقایی که در عروسی جلویش بی روسری بودم در خانهمان جلویش روسری سر کنم!……… البته یک جاهایی رعایت میکنم مثلا اگر قرار باشد بروم یک اداره دولتی و یا اگر قرار باشد تنهایی توی یک ساعات خاصی مثل شبها بیرون بروم حتما رعایت میکنم(مورد شماره ۲۰).
به نظر می رسد آدمهای مذهبی آنقدر این مسئله برایشان نهادینه شدهاست که به صورت خودکار باعث عدم اختلاطشان با جنس مخالف شده و باعث میشود آنها از آسیبهای بعدی در امان باشند. پذیرش حجاب را فطری میدانند و آن را باعث ایمنی فرد از آسیبها تعریف میکنند.
خانم ۲۳ ساله دانشجو پوشش چادر، و میزان رعایت و پایبندی به مسائل مذهبی خیلی زیاد در این باره میگوید: من شعائرمذهبی را ۸۰%رعایت میکنم باتوجه به چیزی که عرف است من شاید خودم فکر کنم که عمل میکنم…… یکی (روحانی کلاسمان)آمد و به من گفت شما که با اینکه خانم حوزوی هستید چرا شعر عاشقانه میگذارید من گفتم چه ربطی دارد وجود من یک آدم است یک دختر ۲۳ ساله با این دید نگاه کنید…… به خاطر تعهد رعایت میکنم چون فکر میکنم وقتی یک آقایی نماز نخواند وقتی به خدا بی تعهد است که اینهمه چیز به او داده قاعدتاً به من هم نمیتواند وفادار بماند شاید دلیل علمی و عملی نداشته باشد و خیلی از کسانی که خارج هستند و بی اعتقادند زندگی خوبی داشته باشند ولی این را قبول دارم که مثلاً اگر یک فرد میگوید من نماز نمیخوانم ذهنش در جامعه ما توجیه شدهاست که دائم می گوید اینهمه نعمت به تو داده وقتی به خدا بی وفایی میکند قطعاً به یک زن هم ۱۰۰% نمی توانی وفادار باشی…… پوشش برای زنان مهم است ولی اینکه عمل کنند بستگی به محیطشان دارد چون اگر یک بچه را ببینیم قاعدتاً یک دختر بچه ۴-۵ ساله که اولین پوششها را میخواهد داشته باشد همان اولش با اینکه یک غریبه میبیندش یک پوششی برای خودش قرار میدهد پس این به صورت فطری در او هست ولی اینکه نوعش را چطور انتخاب کند بستگی دارد به حیا یا عفاف حفظ شود و آن فکرش نسبت به آن پوشش(مورد شماره ۲۱).
دینداری باعث میشود که حرمتهای خانه و خانواده حفظ شود و فرد خود را متعهد به خانواده بداند. این تعهد وقتی در فرد نهادینه شود باعث میشود به صورت خودکار او را از خطرهای بعدی نیز مصون بدارد. تعهد به صحبت نکردن با نامحرم، تعهد به پوشش، تعهد به انجام واجبات مانند نماز همه و همه تمرینی است برای حفظ خود از خطرات و درست اندیشه کردن در مورد آنچه پیرامون فرد اتفاق میافتد. مجدد بر میگردم و عین کلام این خانم را تکرار میکنم« اگر یک فرد میگوید من نماز نمیخوانم ذهنش در جامعه ما توجیه شدهاست که دائم می گوید اینهمه نعمت به تو داده وقتی به خدا بی وفایی میکند قطعاً به یک زن هم ۱۰۰% نمی توانی وفادار باشی ». این تفکر باعث میشود که فرد در انتخاب همسر آینده خود نیز دقت خاصی به خرج دهد و از قربانیشدن ناشی از فروپاشی خانواده با دقت جلوگیری کند.
همانگونه که در ابتدای این بحث گفته شد آدمهای مذهبی در یک جو مذهبی بزرگ شدهاند و از آن محیط تأثیر گرفته اند و خود نیز فرزندانی مذهبی تربیت میکنند و آموزه های خود را به آنها نیز انتقال میدهند. وضعیت اعتقادی افراد جزئی از میدانی است که فرد در آن رشد و نمو یافته و برخی رفتارهای افراد را شکل میدهد. همانقدر که وضعیت اعتقادی فرد بر رفتار فرد تأثیرگذار است، زمینه و میدانی که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده نیز بر این اعتقادات تأثیرگذار است. در ادامه دستهبندی از وضعیت ارزیابی خود افراد از وضعیت اعتقادیشان، میزان اعتقاد به مناسک و شعائر و وضعیت پایبندی به مناسک و شعائر ارائه شدهاست.
جدول شماره ۱۶٫ وضعیت اعتقادی از نظر خود فرد
ردیف
ارزیابی فرد از خود(نمونه)
کد باز
۱
من آدم پیچیده ای هستم نمی گویم مسلمانم چونکه نیستم ولی اینرا هم قبول دارم که آدمهایی که می گویند مسلمانند هم نیستند از نظر من خدا توضیح پذیر است یعنی اینکه آدمها خدایی را که خودشان خلق کردند کاملا توضیح پذیر است و از روی غریزه این کار را کردند ولی به نظر من این طور نیست و خدا وجود ندارد هرچند که خودم می گویم که ایکاش که وجود داشت من فکر می کنم مردم به صورت غریزی برای خودشان خدا ساختند چون ما آدمها به صورت غریزی احتباج داریم که یکی آن بالا یا یک نفر که باشد و از ما قوی تر باشد روی ما تسلط داشته باشد یا ما را آفریده باشد یا وقتی هست که ما هیچکس را کنارمان نداریم و می گوییم خدایا کمکم کن.می دانی که کسی نیست ولی دوست داری کسی باشد که کمکت کند(مورد شماره ۳۷، ۲۱ ساله، دانشجوی انیمیشن، کافه دار).
ضعیف
۲
من خودم را به لحاظ اعتقادی آدم متوسطی میدانم. نه خیلی ضعیف و نه خیلی زیاد قوی. واجبات را تا حدی انجام میدهم ولی برخی مواقع سهل انگاری میکنم. مثل حجاب و نماز اینها(مورد شماره ۱، ۳۵ ساله، پزشک).
متوسط