در رابطه با تاب آوری” شاته” جملهای دارد با این عنوان که ” این سبک تفکر است که تعیین کننده سطح تاب آوری افراد است، بیش از وراثت، هوش و هر عامل دیگر” (کوردیچ- هال و پیرسون،۲۰۰۳).
سبکهای تفکر تاب آورانه باعث میشوند فرد به عقاید نادرست خویش در رابطه با دنیا و راهبردهای نامناسب حل مسأله وابسته شود این مسأله منجر به هدر رفتن انرژیهای روانی و منابع با ارزش تاب آوری میشود ( رویچ و شاته[۴۵]،۲۰۰۲). سبک تفکر میتواند توانایی افراد در پاسخ دهی تاب آورانه به دست اندازها و ضربههای اجتناب ناپذیر را در مسیر زندگی تسهیل کند و مانعی دربرابر آنها قلمداد شود. نیاز به این مسأله احساس میشود که به افراد مهارتهایی را بیاموزیم که هنگام مواجهه با مشکلات و موقعیتهای استرس زا به شیوۀ تاب آورانه تری تفکر و سپس عمل کنند. بنابراین مداخلههایی که هدفشان تحت تأثیر قرار دادن فرایندهای فکری است میتواند گامی مهم در ایجاد مهارتها و تواناییهای مربوط به تاب آوری باشد (کوردیچ- هال و پیرسون،۲۰۰۳).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کالیل[۴۶](۲۰۰۳) بیان میکند که تاب آوری افراد با کاهش عوامل خطرآفرین، کاهش قرار گرفتن افراد در معرض این عوامل و افزایش ظرفیت سازگاری و کنارآمدن افراد با استرس، در عین حال تقویت فرایندهای خانوادگی حمایت کننده و تقویت عزت نفس و خودکارآمدی آنها بیشتر میشود.
افرادی که سخت رویی بالایی دارند، دارای ویژگیهای شخصیتی هستند که سلامت روان آنها را افزایش میدهد، از جمله مهارتهای اجتماعی بالا، توانایی حل مسأله ، خود گردانی، احساس هدفمندی و امید به آینده (وولف[۴۷]،۱۹۹۵). در توجیه تأثیر مثبت سخت رویی بر زندگی و این که سخت رویی باعث کاهش ارزیابی تهدید ( افکار منفی) و افزایش انتظارات موفقیت فرد از موقعیت میشود (توگاد و فردریکسون[۴۸]،۲۰۰۴).
۴-۲ مؤلفههای تاب آوری
هریک از برنامههای افزایش تاب آوری بسته به مخاطبان خود بر مهارتها و موارد خاصی، تأکید داشته اند که از جمله آنها میتوان به مواردی مانند مداخلههای شناختی- رفتاری و عقلانی- هیجانی، حمایت اجتماعی، آموزش مهاتهای بین فردی، کنار آمدن و حل مسأله، آشنایی با تاب آوری، افزایش اعتماد بنفس، خودکارآمدی و خودارزشی، افزایش اعتماد بنفس، افزایش خوش بینی و نگرش مثبت، امید، شادکامی و دلگرم سازی، مدیریت و آگاهی هیجانی و کنترل تکانهها، همدلی و علاقه اجتماعی، معنادرمانی و معنا دادن به مشکلات و گرفتاریها، معنویت، مذهب و توکل، منبع کنترل درونی و احساس کنترل بر موقعیتها و استفاده از شوخی و طنز در واکنش به دشواری ها و مداخلههایی در زمینه سبک دلبستگی و غیره اشاره کرد ( مدی[۴۹]، ۱۹۸۷).
۱-۴-۲ مهارت حل مسأله
مهارت حل مسأله فرایند شناختی- رفتاری است که افراد به واسطه ی آن استراتژی های مؤثر برای مقابله با موقعیت های مشکل یا مسأله زا در زندگی را شناسایی و کشف میکنند (احمدی، عبدیان و سلیمی،۱۳۸۹(. در واقع حل مسأله یک مهارت حیاتی برای زندگی در عصر حاضر است. حل مسأله مستلزم راهبردهای ویژه و هدفمندی است که فرد به وسیله ی آنها مشکلات را تعریف میکند، تصمیم به اتخاذ راه حل میگیرد، راهبردهای حل مسأله را انجام داده و بر آن نظارت میکند (الیوت، شوچک و ریچارد[۵۰]،۱۹۹۹). پژوهش بال[۵۱](۲۰۰۵) نشان داد که راهبردهای مقابله ای ضعیف و شیوه های حل مسأله نامناسب و غیر سازنده پیش بینی کننده رفتارهای پرخطر میباشد.
افرادی که به توانایی های خود در مقابله با مشکلات اعتماد دارند، فعالانه روش هایی برای حل مشکلات خود جستجو میکنند و کمتر احتمال دارد که در پاسخ به شرایط استرس زا و دشوار به رفتارهای پرخطر رو آورند. افرادی که به رفتارهای پرخطر رو میآورند به جای مقابله رودررو با مشکلات و برنامه ریزی برای حل آنها و در نظر گرفتن راه حل های متنوع برای حل مشکلات به رفتارهای خطرسازی رو میآورند که گاه آسیبها و مشکلات بیشتری را برایشان ایجاد میکند. (بهزادپور، مطهری، گودرزی، ۱۳۹۲). تحقیقات مربوط به تاب آوری حل مسأله مؤثر را از ویژگیهای افراد تاب آور ذکر نموده اند. )ایساکسون[۵۲]،۲۰۰۲).
۱-۱-۴ -۲ نظریههای حل مسأله
الف- حل مسأله و نظریۀ یادگیری شناختی
در رویکردهای شناختی در مورد نحوۀ یادگیری انسان به جای تکیه بر پاسخهای بیرونی بیش تر بر فرایندهای ذهنی تأکید میشود. به عبارت دیگر، واکنش انسان نسبت به محیط واکنشی انفعالی نیست بلکه فرد میکوشد تا اطلاعات دریافت شده از محیط را پردازش کند و مورد تعبیر و تفسیر قرار دهد.(احمدی، ۱۳۸۰).
در نظریۀ گشتالت، یادگیری همواره به نوعی با حل مسأله ارتباط دارد. به نحوی که یادگیرنده هنگام برخورد با یک موقعیت مسألهای از نظر سازمان فکری در یک حالت” عدم تعادل ” قرار میگیرد. کوشش ذهنی فرد برای حل مسأله یعنی دست یافتن به یک هیأت و شکل مطلوب که همان یافتن راه حل مسأله است، مجدداً یادگیرنده را به وضعیت” تعادل[۵۳]” باز میگرداند. پیاژه نیز در نظریۀ خود یادگیری را نتیجه فرایند تعادل یابی میداند. به زعم وی هنگامی که یادگیرنده نتواند بر اساس ساختهای شناختی موجود به موقعیتهای ویژه و مسائلی که با آنها رو به رو میشود؛ پاسخ دهد، به نوعی عدم تعادل دچار میشود و برای رسیدن به تعادل مجدد تلاش میکند. این فرایند که بر اساس دو مکانیزم ” جذب” و ” انطباق” پیش میرود، به کسب ساختهای شناختی تازهای منجر میشود که پیاژه آن را یادگیری مینامد. (جینز برگ، ترجمه حقیقی و شریفی،۱۳۷۱).
ب- حل مسأله و نظریۀ پردازش اطلاعات
در نظریۀ پردازش اطلاعات به فرایندهای ذهنی که یادگیرنده آنها را در جریان حل مسأله به کار میگیرد، توجه میشود. به نظر این گروه، مهم ترین جنبۀ حل مسأله بازنمایی آن است که در جریان آن فرد باید چهار مرحلۀ اساسی زیر را طی کند:
وضعیت نخستین: شرایطی است که فرد پس از تشخیص دادن مسأله خود را در آن میبیند.
وضعیت مطلوب یا هدف: چیزی است که حل کننده مسأله در جست و جوی آن است. مسلماً درک هدف برای دست یافتن به آن اهمیت بسیار دارد.
شناخت فعالیت ها: شناخت فعالیتهایی که میتواند برای حل مسأله انجام دهد.
درک محدودیت ها: درک محدودیتهای موجود بای حل هر مسأله.(گلاور و بروئینگ ۱۹۹۰، به نقل از احمدی ۱۳۸۰).
ج- حل مسأله و نظریۀ فراشناخت[۵۴]
“فلاول”برای نخستین بار در سال ۱۹۶۷ رویکرد تازهای را با عنوان ” فراشناخت” در مورد یادگیری مطرح کرد که مبنای آن شناخت گرایی بود. از نظر فلاول فراشناخت به آگاهی فرد از فرایند شناخت خود و محصولات شناختی خود و هرچیز دیگری که به آن مربوط است برمی گردد.این آگاهی و شناخت بر نحوۀ تفکر و کیفیت یادگیری افراد تأثیر میگذارد. فلاول مؤلفۀ اساسی برای این آگاهی و شناخت بر نحوۀ تفکر و کیفیت یادگیری افراد تأثیر میگذارد. طرفداران نظریۀ فراشناخت بر این باورند که فرایندهای فراشناختی بر عملیات اجرای مرکزی در سیستم شناختی، طراحی عملکرد، بازبینی و تنظیم رفتارهای مربوط به حل مسأله دخالت دارند..(مرزانو و دیگران۱۹۸۸ به نقل از احمدی،۱۳۸۰)
فلاول کارکردهای نظارتی فراشناخت را در فرایند حل مسأله در هشت مقوله دسته بندی کرده است:
فرمول بندی مسأله و در نظر گرفتن راه حلهای احتمالی آن
آگاهی از فرایندهای شناختی لازم
به کار انداختن قواعد و راهبردهای شناختی
انعطاف پذیری فزاینده در جست و جوی راههای صحیح برای حل مسأله
جلوگیری از اضطراب و حواس پرتی در زمان حل مسأله
نظارت بر فرایند حل مسأله
اعتقاد به اندیشیدن در حل مسأله
به دنبال راه حل مؤثر بودن به نحوی که بهترین و مؤثرترین راه حلها گزینش شود.(همان منبع)
د- حل مسأله و نظریۀ ساختارگرایی[۵۵]
در نظریۀ ساختارگرایی که میتوان گفت تکامل یافته دیدگاههای شناختی و فراشناختی است، حل مسأله جایگاه ویژهای دارد. از این دیدگاه، یادگیری فرایندی شخصی و منحصر به فرد است که بر مبنای دوباره سازی و سازمان دهی مجدد ساختارهای ذهنی صورت میگیرد. به تعبیر دیگر، یادگیری صرفاً نتیجۀ دریافت مستقیم و ثبت اطلاعات در ذهن نیست بلکه حاصل بازسازی و تغییر اطلاعات کسب شده از محیط است. در این نوع یادگیری، یادگیرنده بر نحوۀ یادگیری خود آگاهی و کنترل دارد. او قادر است مطالب جدید را با ساخت شناختی یا زمینههای معلوماتی موجود در ذهن خود ارتباط دهد و از این طریق به نوعی یادگیری معنادار دست یابد. پیازه در این مورد معتقد است که موجودات انسانی دانش خود را با ساختن آن در درون ذهن خویش کسب میکنند. به نظر وی، هشیاری به نوعی آگاهی شخصی فرد از فرایندهای تفکر خویش و توضیح کلامی آن اشاره داردو بر این اساس، یک فرد هشیار نه تنها توانایی انجام دادن کاری را دارد بلکه به وضوح از چگونگی آن نیز آگاه است، و این همان چیزی است که فلاول از آن با عنوان فراشناخت سخن میگوید.(فلاول[۵۶]، ۱۹۷۹، به نقل از احمدی، ۱۳۸۰).
بر اساس نظریۀ ساختارگرایی، فرایند یادگیری در یادگیرنده به وسیلۀ خود او ساخته میشود. لذا در فرایند یاددهی- یادگیری معلم باید شرایطی را فراهم کند که دانش آموزان ضمن برخورد با یک موقعیت مسألهای به بررسی دانش و تجارب قبلی خود بپردازند و در نهایت، مجدداً تجربیات و دانش خویش را در سطح بالاتری بازسازی و سازمان دهی کنند. (احمدی،۱۳۸۰)
۲-۴-۲ خودکارآمدی
خودکارآمدی به بنیه ی شخصیتی فرد در رویارویی با مسائل در رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد و بیش تر از این که تحت تأثیر هوش و توان یادگیری دانش آموز باشد، تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی از جمله باور داشتن خود(اعتماد به نفس)، تلاش گر بودن و تسلیم شدن(خودتهییجی)، وارسی علل عدم موفقیت به هنگام ناکامی(خودسنجی)، آرایش جدید مقدمات و روش های اجتماعی رسیدن به هدف(خودتنظیمی) و تحت کنترل درآوردن تکانه ها(خودرهبری) قرار دارد. خودکارآمدی به واسطه ی انگیزه ی درونی موجب میشود که فرد به طور خودانگیخته در محیط تلاش کند و به باور های کارآمدی خود دست یابد. طبیعت هم چون معلمی نامرئی فرد را به جنب و جوش وا میدارد تا ظرفیت های مختلف تحول را در مراحل متنوع و متفاوت آشکار سازد (بهرامی و عباسیان فرد،۱۳۸۹) احساس قوی از کارآمدی، بهزیستی شخصی و توانایی را افزایش میدهد. افراد با کارآمدی بالا به تکالیف مشکل نزدیک میشوند و اهدافی بالاتر را برای خود در نظر میگیرند ( افروز، معتمدی،۱۳۸۴). احساس خودکارآمدی نه تنها عملکرد انسان را به خوبی تبیین میکند، بلکه از طریق مداخلات به راحتی قابل تغییر است. بندورا هنگامی که مؤلفه خودکارآمدی را معرفی کرد، ابزاری مناسب برای پژوهشگران و بالینی گران فراهم آورد تا به یاری آن بتوانند به افراد در پیگیری زندگی مثبت و بارآور کمک کنند.(طهرانی زاده، رسول زاده، آزادفلاح،۱۳۸۴).
یکی از روشهای تعریف تاب آوری، در نظر گرفتن آن به عنوان یک حس کلی از خودکارآمدی است. محققان عوامل متعددی را برای ارتقای تاب آوری در افراد شناسایی کرده اند. در بین این عوامل افزایش خودکارآمدی و باور افراد به کارامد بودن، به عنوان یک عامل محافظتی مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است که این عامل، موجب افزایش تاب آوری میشود.(جلیلی، حسینچاری، ۱۳۸۹).
نظریه خودکارآمدی بندورا
به عقیده بندورا[۵۷](۱۹۹۳) خودکارآمدی، اعتقاد فرد به توانایی خود جهت موفق شدن در یک وضعیت خاص است، این اعتقاد، عامل تعیین کننده چگونگی تفکر، رفتار و احساس افراد است. امروزه، خودکارآمدی به یکی از حوزههای پژوهشی گسترده در روانشناسی مبدل شده است. خودکارآمدی میتواند بر حالتهای روانی، رفتارها و انگیزهها تأثیر داشته باشد( بندورا، باربارانلی، کاپرارا و پاستورلی[۵۸]، ۱۹۹۶). باورهای خودکارآمدی تعیین میکند که افراد تا چه اندازه برای فعالیت های خود انرژی صرف میکنند و تا چه میزان در برابر موانع مقاومت مینمایند(پاجاراس و شانک،۲۰۰۱، به نقل از زینلی پور، زارعی و زندی نیا، ۱۳۸۸).
خودکارآمدی و یافتههای پژوهشی مرتبط با آن در زمینههای بسیاری چون پزشکی، بررسیهای اجتماعی، رسانههای همگانی، امور بازرگانی و سیاسی، روانشناسی، روانپزشکی و آموزش و پرورش کاربرد دارد. به کمک این متغیر میتوان در نوجوانی رضایت از زندگی در آینده را پیش بینی کرد(بندورا، بربرانلی، کپرارا و پاستورلی،۱۹۹۶)
۳-۴-۲ معناداری زندگی
عوامل روانشناختی نقش عمده ای در سلامت فرد و بهبود بیماریها ایفا میکنند؛ از میان متغیرهایی که نقش عمده در پیش بینی و حفظ سلامت جسمی و روانی افراد دارند، میتوان به مفهوم معناداری زندگی اشاره کرد(ریف و سینگر[۵۹]، ۱۹۹۸).معناداری زندگی عبارت است از ادراک نظم، انسجام و هدف در هستی و دنبال کردن اهداف ارزشمند و نیل به آنها همراه با حس رضایت مندی(رکر[۶۰]، ۲۰۰۰، به نقل از زاهدبابلان، رضایی جمالویی و حرفتی سبحانی،۱۳۹۱).
از دیدگاه روانشناسی و سلامت روان بین کسانی که زندگی را معنادار ادراک میکنند و کسانی که مفهوم و مبنایی برای آن قائل نیستند تفاوت های بسیاری وجود دارد. افراد با سطوح بالای معناداری در هنگام رویارویی با مسائل روزمره فقط بر جنبه های مشخصی از مشکل تمرکز میکنند، در صورتی که اشخاص با سطوح پایین معنا در زندگی، به محدود بودن زمان به عنوان مشکلی بزرگ مینگرند و مشکلات فعلی را با احتمال نرسیدن به اهداف آینده پیوند میدهند. به این ترتیب، شخصی که سطوح بالاتری از معناداری در زندگی را تجربه میکند به آسانی قادر به رویارویی با شرایط سخت است. سطوح بالای معنا در زندگی نه فقط به فرد در رویارویی با دشواریها کمک میکند، بلکه باعث افزایش رضایت شخصی و احساس کامیابی در فرد میشود. در نتیجه میتوان گفت جنبه های خاصی از معناداری نقش عمده ای در افزایش توان فرد در مقابله با مشکلات دارد(زاهد بابلان، رضایی جمالویی و حرفتی سبحانی،۱۳۹۱).
می توان گفت کارکرد عمده ی مذهب، ایجاد معنی در زندگی است. همچنین مهم ترین سود تجربه های مذهبی این است که مذهب به شخص احساس معناداری و ارتباط با حقیقت نهایی اعطا میکند. بر همین اساس بین معناداری زندگی و مذهب ارتباط مثبت گزارش شده است. علاوه بر این تمایلات معنوی و مذهبی بودن باعث افزایش بهزیستی روانشناختی، سلامت روان می گردد.(همان منبع).
خوش بینی( خرده مقیاس معنامندی)
خوش بینی و بدبینی به ترتیب به عنوان انتظار نتایج فراگیر مثبت و منفی تعریف شده و تعیین کننده های مهم سازگاری هستند. خوشبینها بر این باور هستند که ناملایمات میتوانند به شیوه موفقیت آمیزی اداره شوند، اما افراد بدبین انتظار بدبختی دارند که این تفاوت در نگرش نسبت به ملایمات در شیوه های مقابله با فشار روانی افراد تأثیر میگذارد. پژوهش های متعدد بیانگر این نکته است که خوشبینی با ناراحتی کمتر(یالی و لوبل[۶۱]،۲۰۰۲) ارتباط مثبت دارد. خوش بینی یا به عبارت دیگر گرایش به این که در زندگی تجارب خوب رخ خواهند داد، به عنوان یک صفت شخصیتی نسبتاً پایدار تعریف شده است که نوع رفتارهای فرد را تعیین میکند(شی یرو کارور[۶۲]،۲۰۰۲). این ساختار بر رفتاری که افراد در مقابله با تجارب استرس زا دارند و موفقیت در آنچه آنها در زندگی با ان مقابله کرده اند، تأثیر دارد. یک شخص با جهت گیری خوش بینانه به آینده، موقعیت های استرس زا را با دیدی مثبت ارزیابی میکند و محاسبه خوبی از توانایی هایش برای گذراندن مشکلات دارد سلیگمن خوش بینی را به جای یک صفت شخصیتی گسترده، به عنوان یک سبک تبیینی تعریف کرده است. بر طبق این دیدگاه، افراد خوش بین رویدادها یا تجربه های منفی را با نسبت دادن علت آنها به عوامل بیرونی، گذرا و خاص تبیین میکنند بر عکس بدبینها رویدادها یا تجربه های منفی را با نسبت دادن علت آنها به عوامل درونی، ثابت و کلی مثل شکست شخصی تبیین میکنند(پورافکاری، ۱۳۸۹). بنابراین افراد خوش بین تمایل دارند در مورد آینده احتمالات مثبت را در نظر بگیرند و بیشتر از راهبردهای مقابله ای مسئله مدار برای مواجهه با مشکلات استفاده کنند. در شرایطی که این راهبردها فایده ای در بر نداشته باشند(مثل شرایط غیر قابل کنترل) افراد خوش بین بیشتر از راهبردهایی نظیر پذیرش موضوع، شوخ طبعی و بازنگری مثبت استفاده میکنند (شی یر و کارور،۲۰۰۲). افراد خوش بین دارای طرحوارههای ذهنی انعطاف پذیرتری هستند و میتوانند هنگام مواجه با ضربههای روانی، به طور انطباقی موقعیت را پردازش کنند و با آن کنار بیایند.(سیدمحمودی، رحیمی، محمدی،۱۳۹۰). در نتیجه به نظر میرسد که خوش بینی نقش مهمی در سازگاری افراد با موقعیت های فشارزا ایفا میکند.
۴-۴-۲ دوستی
افراد تاب آور انعطاف پذیری بیشتری در مقابل شرایط آسیب زا دارند و خود را در برابر این شرایط حفاظت میکنند. اکثر محققان بر این اعتقادند که عوامل متعددی از جمله ویژگیهای درونی/روانی- اجتماعی، حمایت اعضای خانواده و دوستان و حمایت دیگر سیستمهای اجتماعی در ایجاد و ارتقاء میزان تاب آوری نقش دارد. یکی از این عوامل که بسیار مورد توجه قرار گرفته است، گروههای دوستی و روابط با همسالان است(حجازی، سلیمانی،۱۳۸۹). دوستی یکی از مسائل مهم در دوره نوجوانی است. نوجوانان نیاز به رفاقت دارند، برای دوستی اهمیت فراوان قائلند و نسبت به دوستان خود وفادار هستند. دوستیهای این دوره نسبت به دوره کودکی عمیق تر میشود. نوجوان در پی کسب استقلال از خانواده به گروه همسالان گرایش پیدا میکند. اجتماع نوجوانان محیطی را به وجود میآورد که در شخصیت هر یک از آنان اثر میگذارد و نقطۀ اتکایی برای آنها محسوب میشود. داشتن دوستان خوب نوجوانان را از تنهایی نجات میدهد و سبب رشد عاطفی و اجتماعی آنان میگردد. محروم شدن از این نعمت، موجب افسردگی، منزوی و غیر اجتماعی شدن آنها میشود و برای آینده شان زیانبار است.(مقامع، ۱۳۷۲) همسالان و دوستان از مهم ترین منابع جامعه پذیری کودکان و نوجوانان به شمار میآیند و تعامل با آنان نقش محوری و مهمی در شناخت اجتماعی ایفا میکند. کودکان و نوجوانان برای مقابله با چالشهای روبه رو در دنیای اجتماعی خود باید مهارتهای اساسی شناختی و اجتماعی نظیر همکاری، مشارکت و حل مشکلات، به ویژه مشکلات میان فردی را بیاموزند (هارتوپ[۶۳]،۱۹۸۳).
یکی از مهم ترین نظریهها در مورد مفهوم دوستی را سلمن(لاد[۶۴]،۱۹۹۰) ارائه کرده است. سلمن دوستی را فرایندی تحولی توصیف میکند و معتقد است که همراه با سن دوستیهای مبتنی بر بازی جای خود را به دوستیهای تقابلی با ویژگی تعهد و صمیمیت میدهد. به عبارت دیگر همراه با افزایش سن کیفیت دوستی تغییر میکند. آنچه مورد تأکید سلمن در تمام مراحل تحول دوستی است، کارکرد حمایتی آن است. افرادی که حمایت بیشتری را در موقعیت استرس زا از طریق تعامل با یک دوست دریافت میکنند، افسردگی کمتری را تجربه کرده و عملکرد بهتری خواهند داشت. در حقیقت همانطور که فرانکل (ایپستین[۶۵]،۲۰۰۲) معتقد است، صمیمیت به همراه دریافت حمایت عاطفی منجر به فراموشی موقعیت تنش زا میشود. بنابراین عملکرد حمایتی گفتگوی صمیمانه در دوستیهای دوران نوجوانی نقش مهم تری در سلامت روانی و سازگاری اجتماعی دارد تا همکاری و کمک در انجام تکالیف. بر اساس این یافتهها میتوان گفت که حمایت اجتماعی دوستان میتواند فرد را در سازگاری بیشتر یاری داده و محرک بسیاری از رفتارهای انطباقی در وی باشد.
دال، جئو و گرین در پژوهشی رابطه گروه همسالان و تاب آوری را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان میدهد که بین گروه دوستان و تاب آوری رابطهای مثبت وجود دارد. در همین رابطه میلیس و دامیک معتقدند که کیفیت روابط با دیگر افراد تأثیر زیادی بر تاب آوری هیجانی در برابر بحرانهای فیزیکی و هیجانی دارد.(کاتل، ۲۰۰۴، موروو،۲۰۰۴، به نقل از حجازی و سلیمانی، ۱۳۸۹). به طور کلی، کیفیت حمایتهای دوستان میتواند باعث انعطاف پذیری و تاب آوری در موقعیتهای استرس زا باشد. از طرفی توانایی ایجاد و حفظ دوستیهای بادوام و توأم با محبت نیز از عوامل مهم در ایجاد سلامتی هیجانی و افزایش تاب آوری است.