همچنبن با توجه به اشارات مورخان از جمله مؤلف تاریخ سیستان[۱۵۰] در قرن پنجم و ششم،گرشاسب نامۀ منثوری منسوب به ابوالمؤید بلخی شاعر و نویسندۀ مشهور قرن چهارم موجود بوده است،به طوری که در تاریخ سیستان هرجا سخن از گرشاسب و روایات مربوط به او شده به نقل از کتاب گرشاسب است و صورت کامل داستان های گرشاسب به این کتاب ارجاع داده شده است.این کتاب که به ظنّ قوی،برگرفته از خدای نامه های دورۀ ساسانی بوده،منبع مهمی برای اسدی در نظم گرشاسب نامه به شمار می رفته است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
خاندان رستم در گرشاسب نامه:
اسدی طوسی داستان گرشاسب را با شرح سلسله نسب او و از فراز جمشید به سیستان آغاز میکند.بنا بر روایت گرشاسب نامه،گرشاسب از فرزندان جمشید است.هنگامی که جمشید،سلطنتش متزلزل میشود،از بیم ضحاک آوارۀ این شهر و آن شهر میگردد.ضحاک برای تمام شاهان هفت اقلیم،تصویر جمشید را می فرستد و از آنان میخواهد که جمشید را بجویند و دست بسته به دربار او بیاورند.
به درگاه ما هر کش آرد به بند نباشد پس از ما چو او ارجمند[۱۵۱]
جمشید به هنگام فرارش از این شهر به آن شهر،به زابلستان می رسد و در آن جا برحسب اتفاق با دختر هجده سالۀ کورنگ،پادشاه سیستان آشنا میشود.دختر کورنگ بر اساس تصویری که از جمشید داشته او را می شناسد و دل به او می بندد.آن دو با یکدیگر ازدواج میکنند و فرزند پسری از آن ها متولد می شود که نام او را «تور» می گذارند.چون تور به سن پانزده سالگی می رسد و درکوی و برزن رفت و آمد می کند،به دلیل شباهت بسیاری که به جمشید دارد همگان می فهمند که او پسر جمشید است و بدین ترتیب راز اقامت چندین سالۀ جمشید در زابلستان،فاش میشود.کورنگ چون از موضوع مطلع میگردد،به جمشید توصیه می کند هر چه زودتر زابل را ترک گوید و به مکان دیگری فرار کند.جمشید شبانه راه فرار را در پیش میگیرد و به هندوستان میگریزد و پس از اقامت کوتاهی در آن جا عازم چین میشود ولی درچین به دست یاران ضحاک اسیر می گردد و ضحاک او را با ارّه به دو نیم میکند
که ضحاک ناگه گرفتش به چین به ارّه به دو نیم کردش به کین[۱۵۲]
داستان گرشاسب نامه با پادشاهی فرزندان تور یکی پس از دیگری پیگیری میشود.بنا بر روایت گرشاسب نامه از تور،شیدسب و از شیدسب،طورُگ و از طورُگ،شم و از شم،اثرط زاده می شود و در نهایت از اثرط پسری به دنیا می آید به نام گرشاسب و از این جاست که داستان گرشاسب پهلوان آغاز می شود و سرگذشت او به تفصیل در این منظومه وصف می گردد.
آغاز پهلوانی های گرشاسب در گرشاسب نامه از جایی شروع می شود که ضحاک به مهمانی اثرط می آید و با دیدن گرشاسب از قدرت و هیبت او شگفت زده می شود.او با اثرط از توانمندی های گرشاسب سخن می گوید و از گرشاسب میخواهد با اژدهایی سهمگین که پس از طوفان،روی خشکی مانده،نبرد کند.گرشاسب درحالی که فقط چهارده سال دارد،به جنگ با این اژدها می رود و مؤفق می شود او را به هلاکت رساند.این اژدها بسیار شبیه به اژدهای سروُور(شاخدار) در اوستا است که تکرار نبرد گرشاسب با این اژدها،نشان از تداوم روایات پهلوانی گرشاسب از متون کهن به متون متأخّر اسلامی دارد.در تاریخ سیستان در مورد اژدها کشی گرشاسب آمده که:«از بزرگی و فخر او(گرشاسب)یکی آن بود که به روزگار ضحاک که هنوز چهارده ساله بیش نبود،یکی اژدها را که چند کوهی بود،تنها بکشت به فرمان ضحاک».[۱۵۳]
پس از آن که گرشاسب از نبرد با اژدها باز می گردد،ضحاک او را به هندوستان می فرستد تا مهراج شاه هندی را در نبرد با بهو یاری نماید.
درجنگی که بین گرشاسب و سپاهیان بهو در میگیرد،بسیاری از سرداران سپاه بهو از جمله زنگی پهلوان به دست گرشاسب کشته میشود بهو نیز اسیر میگردد و در نهایت جنگ با پیروزی گرشاسب،خاتمه مییابد.در تاریخ سیستان و مجمل التّواریخ نیز،به جنگ گرشاسب با بهو اشاره شده است.درتاریخ سسیستان آمده:«[گرشاسب] با اندک مردم زاولی و ایرانی برفت هم به فرمان ضحاک به یاری بهرام هندی تا برفت و بهو را با دو هزار هزار سوار و هزار پیل بگرفت و بکشت و هندوان آن دیار همه را ایمن کرد و به سراندیب شد و نسرین را آن جا بگرفت و بکشت…»[۱۵۴] و در مجمل التّواریخ[۱۵۵] روایتی شبیه به این البته با تفصیل بیشتر به هنگام روایت پادشاهی بیوراسب نقل شده است.
درادامۀ ماجرای گرشاسب در گرشاسب نامه،او به همراه مهراج شاه به تماشای شگفتی ها و عجایب جزایر هند میرود و در آن جا،خوارق عادات بسیاری برای اواتفاق میافتد.از جمله رزم گرشاسب با ببر بیان و موجودی افسانه ای به نام نسناق و دیدن شگفتی های بسیاری چون ماهی وال،پرندگانی که راهنمای کشتی های گم شده اند،درختانی که دو بار در سال میوه می دهند،جزیرهای که کاخ های سر به فلک کشیده دارد،جزیره ای که پر از اژدهاست و گرشاسب در آن با شش اژدها یک تنه میجنگد،جزیره ای که مورانی بزرگ تر از گوسفند دارد،جزیزه ای که مردمی بینی بریده در آن ساکن هستند،شگفتی درخت واق واق، شگفتی بتخانه و مناظرطبیعی ازجمله کوهی که حلال زاده را از حرام زاده جدا می کند و امثال این ها.
ژول مول معتقد است این حکایات غریب و شگفتیهایی که گرشاسب در جزایر اقیانوس هند میبیند،اصلی و متعلق به داستان گرشاسب نامه در ایام پیش از اسلام نیست و ظاهراً این روایات در دورۀ اسلامی به وسیلهی بحر پیمایان خلیج فارس در داستان های ایرانی نفوذ پیدا کرده است و وقتی ما این قسمت ها از گرشاسب نامه را میخوانیم، چنان است که سندباد نامه را ملاحظه میکنیم.[۱۵۶]در ادامۀ داستان،گرشاسب به سفرهای خود به سایر نقاط گیتی ادامه میدهد و به شام و از آن جا به سوی مصر حرکت می کند و در طی این سفرها خطرات بسیاری را پشت سر میگذارد.او در طی سفرش به روم با دختر شاه روم ازدواج می کند.در همین زمان کابلیان به زابل محل حکومت اثرط حمله میکنند.گرشاسپ به یاری پدرش می شتابد و بر شاه کابل و پسرش چیره می شود. او شهر زرنج را بنا میکند و بر تخت پادشاهی کابل مینشیند. ضحاک که از قدرت گرفتن گرشاسب هراسان است توطئه ای تدارک می بیند تا او را به کام مرگ بفرستد.او از گرشاسب می خواهد با دیوی به نام منهراس بجنگد.گرشاسب به رغم مخالفت های پدرش عازم جنگ با منهراس دیو می شود.گرشاسب برای نبرد با این دیو به دریا میزند و پس از مدتی جدال با او در نهایت او را درون غاری تاریک و ژرف به ضرب گرز خود از پای در میآورد.از دیگر اعمال پهلوانی گرشاسب در گرشاسب نامه نبرد او با شاه لاقطه و شاه قیروان در زمان ضحاک است.پس از مرگ ضحاک گرشاسب به همراه نریمان که در این اثر،برادرزادۀ او معرفی شده است،راهی دربار فریدون میشود و به عنوان جهان پهلوان او منصوب میگردد.گرشاسپ به دستور فریدون با فغفور چین و همچنین پادشاه طنجه میجنگد و بر آنان نیز پیروز می شود.
بخشی از داستان های گرشاسب نامه به جنگ های دلاورانۀ نریمان اختصاص دارد که به همراه گرشاسب در توران انجام میدهد.همچنین او با تکین شاه برادر زادۀ خاقان چین و نیز با پسر فغفور چین می جنگد و بر آنان پیروز می شود. بنابر روایت گرشاسب نامه او با دختر شاه بلخ ازدواج می کند و از ازدواج آن دو سام متولد می شود.
پسر زاد ماهی که از چرخ مهر
ز خوبی بدو آرزو کرد مهر
نریمان یل نام او سام کرد
به مهرش روان و دل آرام کرد[۱۵۷]
داستان گرشاسب نامه با مرگ گرشاسب در سن ۷۳۳ سالگی به پایان می رسد.
۵-۳-بانو گشسب نامه:
بانوگشسب نامه منظومه ای است حماسی در قالب مثنوی و در بحر متقارب مثمن که روایتی است از زندگی بانوگشسب دختر گزین رستم از کودکی تا ازدواج و نبردها و قدرت نمایی های پهلوانانۀ او که با رخدادهای شگفت انگیز و غیرطبیعی به هم آمیخته است و نمونه ای از زن ایرانی با خصوصیاتی چون فرزانگی و دلاوری به دست داده است.در میان منظومه های پهلوانی پیرو شاهنامه،بانوگشسب نامه از اهمیّت ویژه ای برخوردار است زیرا در بین این منظومه ها،یگانه اثر حماسی ای است که شخصیت اصلی داستان هایش پهلوان بانویی است مردافکن و گردن کش که به نخجیر شیران می رود و گستاخان را به زخم شمشیر دو نیم میکند و با پدرجهان پهلوانش،رستم دلاورانه اما بدون آگاهی و شناخت،به نبرد می ایستد وحتی او را به ستوه می آورد.
درگسترۀ ادب و فرهنگ ایرانی،زنان دلاور و پهلوان بسیاری حضور دارند اما هیچ یک از آنان قهرمان نخست و اصلی داستان نیستند و همیشه در سایۀ مردان پهلوان ظاهر می شوند. حتی در مورد پهلوانان مؤنثی چون گردآفرید با آنکه برای حفظ سرزمینش از دست دشمن با بیگانه(سهراب) دلاورانه می جنگند و یا گردیه،که خواستگار ترک و لشگر او را به فرار وا می دارد و حتی همسرش را می کشد،منظومۀ مستقلی سروده نشده است.این نشان از اهمیّت شخصیّت بانوگشسب در قلمرو ادب فارسی دارد که علاوه بر حضور چشمگیرش درمنظومههای پهلوانیدیگرنظیر بهمننامه،برزونامه،فرامرزنامهوشهریارنامه،منظومۀ پهلوانی مستقلی نیز در شرح دلاوری های او سروده شده است.
از زمان سرایش بانوگشسب نامه اطلاع دقیقی در دست نیست.ژول مول زمان سرایش این منظومه را قرن پنجم هجری می داند.[۱۵۸]ذبیح الله صفا درکتاب حماسه سرایی در ایران،به نظم دوازده داستان حماسی در نیمۀ دوم سدۀ پنجم و آغاز سدۀ ششم اشاره کرده است که یکی از آن ها بانوگشسب نامه است.[۱۵۹]
مصحح این منظومه نیز با توجه به ویژگی های آن از نظر زبان و محتوا و خصایص فنی شعر و موضوع قصه معتقد است که بانوگشسب نامه متعلّق به همین دوران است اما اصل قصه کهن و بازماندۀ داستان های ملی است که به اقتضای شرایط خاص تاریخی و اجتماعی بازسازی شده است تا زن آرمانی ایرانی را که در آن دوران امکان ظهور واقعی نداشت در چارچوب قصه و در قالب یک پهلوان بانو مصوّر گردد.[۱۶۰]
سرایندۀ بانوگشسب نامه نیز تاکنون ناشناس مانده است و در هیچ یک از نسخ،نامی از سراینده و یا کاتب آن وجود ندارد و در منابعی که از این منظومه یاد شده است،نام سرایندۀ آن ذکر نشده است،اما ژول مول[۱۶۱] به استناد این بیت وی را مسلمان می داند:
بگفتم من این داستان را تمام ابرمصطفی آلش از ما سلام[۱۶۲]
و مصحح محترم با اشاره به چند بیت دیگر او را شیعی شمرده است:[۱۶۳]
پس از آفرین جهان آفرین درود و ثنا بر رسول امین
همیدون درود رسول خدای بر آن شیرحق شاه خیبر گشای
به هشت و سه فرزند آن شاه دین هزاران هزاران هزار آفرین[۱۶۴]
منظومۀ بانوگشسب نامه طبق نسخۀ اساس و نیز متن تصحیح شدۀ آن بدون مقدمه آغاز می شود و پس از ازدواج بانوگشسب،ناگهان و به طور ناقص پایان می یابد.همین موضوع باعث شده است تا ژول مول احتمال دهد که شاید بانوگشسب نامه بخشی از از یک منظومۀ بزرگ تر باشد.[۱۶۵]در فرامرزنامه ای که رستم پسر بهرام سروش ملقب به تفتی درسال۱۳۲۴ه.ق دربمبئی چاپ نموده،چهارمنظومۀ مستقل مشاهده می شود که یکی از منظومه های آن را بانوگشسب نامه تشکیل می دهد.مصحح بانوگشسب نامه با توجه به ناقص بودن این منظومه و همچنین آمدن این منظومه با فرامر زنامه در یک مجلد احتمال می دهد که سرایندۀ هر دو منظومه یک تن باشد.[۱۶۶]او به استناد ابیاتی از فرامرز نامه،سرایندۀ آن را از مردم کوره اردشیر می داند.
خاندان رستم در بانوگشسب نامه:
منظومۀ بانوگشسب نامه مشتمل بر۱۰۳۲بیت و فاقد مقدمه است و همان گونه که ژول مول نیز اشاره کرده است،به طور کلی ازچهار بخش یا داستان اصلی تشکیل شده است:[۱۶۷]
به شکار رفتن بانوگشسب و فرامرز و کشتن مهتر جنیان و نبرد ناآگاهانه با رستم
داستان شیده پسر افراسیاب و بانو
خواستگاری سه شاه از بانو
روایت ازدواج گیو با بانوگشسب
داستان بانوگشسب نامه با این ابیات در مورد تولد فرامرز آغاز میگردد:
یکی پور زاد آن گهی دخت شاه که دیدار او آرزو کرد ماه