جدول ۴‑۹میانگین زمانهای مربوط به فازهای قطع و تبدیل کل ۶۵
جدول ۴‑۱۰میانگین، حداقل، حداکثر و انحراف معیار فازهای مختلف قطع و تبدیل کل ۶۷
جدول ۴‑۱۱ویژگیهای آماری مدلهای رگرسیونی ارائهشده برای فازهای مختلف قطع و تبدیل ۷۸
جدول ۴‑۱۲ویژگیهای آماری مدلهای رگرسیونی ارائهشده برای زمان خالص و تولید ساعتی ۸۰
جدول ۴‑۱۳آزمون ناپارامتری فازهای بن بری، بن زنی، شاخه زنی، تبدیل، زمان خالص ۸۱
جدول ۴‑۱۴میانگین زمانهای مربوط به فازهای خروج ۸۲
جدول ۴‑۱۵میانگین، حداقل، حداکثر و انحراف معیار فازهای مختلف خروج ۸۳
جدول ۴‑۱۶تجزیهی آماری مدلهای رگرسیونی خروج ۸۵
جدول ۴‑۱۷جزئیات حمل چوب به خارج از جنگل ۸۷
جدول ۴‑۱۸ویژگیهای آماری مدلهای رگرسیونی ارائهشده برای تولید ساعتی ۸۹
جدول ۴‑۱۹میانگین، حداقل و حداکثر هزینه ساعتی (ریال بر مترمکعب) تولید ۹۰
جدول ۴‑۲۰مقایسه جرم مخصوص ظاهری نمونههای شاهد و مالرو ۹۱
فهرست اشکال
عنوان…………………………………………………………………………………………………………………..صفحه
شکل ۳‑۱ موقعیت منطقه مورد مطالعه ۲۵
شکل ۳‑۲میزان بارندگی در منطقه مورد مطالعه ۲۸
شکل ۳‑۳ قطع و تبدیل درختان کم قطر در جنگل های شمال ۴۳
شکل ۳‑۴فاز بار زدن در بخش خروج با قاطر ۴۸
شکل۳-۵ فاز حمل بابار در بخش خروج با قاطر ۴۸
شکل ۳‑۶فاز خالی کردن در بخش خروج با قاطر ۴۹
شکل ۳‑۷قرار دادن نمونه های خاک داخل آون ۵۲
شکل ۳‑۸ وزن کردن نمونهها بهوسیله ترازوی دیجیتالی ۵۳
شکل ۴‑۱میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای قطع و تبدیل گونه ی صنوبر در منطقه مورد مطالعه ۵۶
شکل ۴‑۲میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای قطع و تبدیل گونه ی زربین در منطقه مورد مطالعه. ۵۸
شکل ۴‑۳میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای قطع و تبدیل گونه ی توسکا در منطقه مورد مطالعه ۶۰
شکل ۴‑۴میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای قطع و تبدیل گونه ی افرا در منطقه مورد مطالعه. ۶۲
شکل ۴‑۵میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای قطع و تبدیل کل در منطقه مورد مطالعه ۶۵
شکل ۴‑۶درصد تأخیرهای شخصی، اجرایی و فنی در کل تأخیرها ۶۶
شکل ۴‑۷رابطهی قطر با زمان خالص قطع و تبدیل کل ۶۸
شکل ۴‑۸رابطهی قطر با تولید ساعتی قطع و تبدیل کل ۶۸
شکل ۴‑۹رابطهی حجم با تولید ساعتی خالص کل ۶۹
شکل ۴‑۱۰مقایسه میانگین زمان بن زنی در قطع و تبدیل گونههای مختلف ۷۱
شکل ۴‑۱۱مقایسه میانگین زمان بنبری در قطع و تبدیل گونههای مختلف ۷۲
شکل ۴‑۱۲مقایسه میانگین زمان شاخه زنی در قطع و تبدیل گونههای مختلف ۷۳
شکل ۴‑۱۳مقایسه میانگین زمان تبدیل در قطع و تبدیل گونههای مختلف ۷۵
شکل ۴‑۱۴میانگین پراکنش درصد زمانی اجزای چوبکشی در منطقه مورد مطالعه ۸۲
شکل ۴‑۱۵رابطهی فاصله با تولید ساعتی خالص در خروج ۸۶
شکل ۴‑۱۶رابطهی حجم با تولید ساعتی خالص در خروج ۸۶
شکل ۴‑۱۷توزیع زمانی فازهای بخش حمل ۸۸
شکل ۴‑۱۸مقایسه میانگین جرم مخصوص ظاهری نمونه مالرو و شاهد. ۹۱
فهرست معادلات
عنوان…………………………………………………………………………………………………………………….صفحه
معادله ۳‑۱ ضریب بهرهروی ۳۹
معادله ۳‑۲ متوسط ارزش سرمایهگذاری ۳۹
معادله ۳‑۳ استهلاک ماشین ۳۹
معادله ۳‑۴ سود سرمایه بانکی یا بهره بانکی ۳۹
معادله ۳‑۵ هزینه بیمه ۴۰
معادله ۳‑۶ مجموع هزینههای ثابت در ساعات کار مفید ۴۰
معادله ۳‑۷ مجموع هزینههای ثابت در ساعات کار برنامهریزیشده ۴۰
از محدودیت های مطالعه این است که چون همه بیماران مورد مطالعه علایم خفیف تا متوسط (کلاس II و III NYHA) داشتند، نتایج این مطالعه را نمی توان به کل جمعیت مبتلا به HF تعمیم داد؛ دوم اینکه اطلاعات از ۳ بیمارستان مختلف جمع آوری شده که بیمارستان های مختلف، محیط مختلف و شرایط آموزشی مختلفی دارند؛ همچنین کوچک بودن اندازه نمونه، بیشتر بودن شرکت کنندگان مذکر و مقطعی بودن طرح مطالعه نیز از دیگر محدودیت ها می باشد .
محققان این مطالعه پیشنهاد می کنند که بررسی رفتارهای خود مراقبتی در نمونه بزرگتر و ارتباط آن با عوامل روانی-اجتماعی مثل وضعیت روحی-روانی و حمایت اجتماعی صورت گیرد، عملکرد و ساختار خانواده و بار مسئولیت مراقبت دهنده بررسی شود، همچنین به بکارگیری طرح تجربی (مداخله ای) در تحقیقات آینده جهت افزایش رفتارهای خود مراقبتی نیز توصیه شده است (۳۷).
همچنین کامرون و همکاران تحقیق دیگری را با هدف تعیین تفاوت در مهارت های مراقبت از خود بین بیماران با و بدون تجربه ی علائم و نشانه های نارسایی مزمن قلب انجام دادند .
این بررسی یک مطالعه غیرتجربی بود، که نمونه ها از ۱۴۳ فرد مبتلا به نارسایی مزمن قلبی از بیماران بیمارستان قلب استرالیا غربالگری شدند. جمع آوری اطلاعات بین دو دوره زمانی از ژوئن تا دسامبر ۲۰۰۵ و آوریل ۲۰۰۷ تا سپتامبر ۲۰۰۸ صورت گرفت. نمونه ها براساس بازه زمانی از تایید تشخیص و درمان برای نارسایی مزمن قلبی، کمتر مساوی ۲ ماه که کمترین آموزش را دریافت کرده بودند (بی تجربه) یا بیشتر از ۲ ماه که بیشترین آموزش را دریافت کرده بودند (با تجربه)، به عنوان دو گروه بی تجربه و باتجربه تقسیم شدند . معیارهای ورود شامل: تشخیص CHF با بهره گرفتن از معیارهای بالینی و علایم در زمان استراحت و فعالیت، وجود مدرکی مبنی بر اختلال عملکرد قلبی ثبت شده در گزارش اکوکاردیوگرافی براساس دستورالعمل های استرالیا و سن ۴۵ سال و بالاتر می باشد . علایم CHF عبارتند از: تنگی نفس فعالیتی، ارتوپنه، تنگی نفس حمله ای شبانه، ادم پاها، خستگی، سمع صدای کراکل در ریه ها، کاردیومگالی، ادم حاد ریه، افزاایش فشار ورید ژوگولار، هپاتومگالی و تپش قلب . معیارهای خروج از مطالعه شامل : وجود تاریخچه ثبت شده از مشکلات عصبی از قبیل: حادثه عروق مغزی، حمله ایسکمیک گذرا، دمانس یا فقدان حافظه کوتاه مدت؛ اقامت در مکانهای درمانی-مراقبتی، ناتوانی در پاسخگویی مستقل به پرسشنامه ها به علت موانع زبانی یا نقایص بینایی و شنوایی می باشد .
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ابزار این مطالعه شامل ۴ پرسشنامه: اطلاعات فردی (سن، جنس، وضعیت اجتماعی، وجود بیماری همراه، کلاس عملکردی NYHA و…)، شاخص مراقبت از خود نارسایی قلبی (SCHFI)، بررسی عملکرد شناختی (MMSE)، ابزار بررسی علایم افسردگی (CDS) و ابزار شاخص بیماری همراه چارلسون بود. پرسشنامه SCHFI شامل ۱۵ آیتم با پاسخ ۴ گزینه ای بود که به ۳ زیرمقیاس حفظ و مدیریت مراقبت از خود که مهارت های خود مراقبتی را منعکس می کنند، و اطمینان از خودمراقبتی که بیان می کند چرا برخی از بیماران مراقبت از خود را به خوبی یاد می گیرند و برخی دیگر یاد نمی گیرند. پاسخ به هر یک از ۳ زیرمقیاس به ۱۰۰ نمره تقسیم می شد که نمره بیشتر از ۷۰ نشان دهنده مراقبت ازخود مناسب بود. پایایی درونی در این مطالعه برای حفظ و مدیریت خودمراقبتی کم بود (آلفا کرونباخ ۵۹/۰ و ۵۲/۰)، اما ثبات دورنی برای اعتماد به خود در زمینه مراقبت از خود بالا بود (آلفا کرونباخ ۸۰/۰) .
موافقت از کمیته تحقیقات شبکه سلامت و کمیته اخلاقی تحقیقات انسانی دانشگاه کسب شد. مصاحبه توسط محقق اصلی که از وضعیت بالینی شرکت کنندگان آگاه بود، به طور متوسط ۶ روز پس از بستری انجام شد . مصاحبه با ۱۳۵ بیمار در طول مدت بستری در بیمارستان و با ۸ بیمار در منزل آنها صورت گرفت .
تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS-16 و آزمونهای آماری میانه، انحراف معیار، میانگین، چارکها، کای دو، t-test، آنالیز واریانس و رگرسیون انجام گرفت .
نتایج بدست آمده نشان داد که سن متوسط گروه ۱۱±۷۲ سال بود، ۶۳ درصد تحت حمایت قرار داشتند، ۲۷ درصد مونث، ۴۹ درصد در هنگام استراحت یا با فعالیت حداقل دچار علائم می شدند (کلاس III-IV NYHA) و ۱۸ درصد بیش از ۴ بیماری همراه داشتند. ۳۷ درصد از شرکت کنندگان بی تجربه و ۶۳ درصد باقیمانده با تجربه بودند.
در ۱۴۳ بیمار بستری با نارسایی مزمن قلبی، بی تجربه ها توانایی حفظ مراقبت (P=0/05, 16±۶۳ در مقابل ۱۴±۷۱) و توانایی مدیریت مراقبت از خود (,P= 0/003 17±۴۸ در مقابل ۱۹±۵۸) کمتری نسبت به بیماران باتجربه داشتند . بی تجربه ها کمترین احتمال را برای حفظ مراقبت از خود (OR,0/73; 95% CI 0/5-0/9, LR< 0/02) و مدیریت مراقبت از خود ( OR,0/3; 95% CI, 0/1-0/8, P= 0/02) داشتند . بیماران باتجربه مبتلا به CHF سطوح اعتماد به نفس مشابهی با بی تجربه ها داشتند ( ۶۶±۱۷ , P= 0/40در مقابل ۶۴±۱۷) . اگرچه بیماران با بیش از ۲ ماه تجربه علایم CHF فعالیت های مدیریت مراقبت از خود بیشتری نسبت به بیماران بی تجربه داشتند، مهارت های مدیریت مراقبت از خود در کل زیر حد مطلوب بوده است .
در مدل رگرسیونی مدیریت خودمراقبتی جنس، طبقه بندی NYHA، بیماری های همراه و سطح تجربه، ۴ متغیری بودند که مشارکت معنی داری در مدل ایجاد کردند (به ترتیب P=0.02, P=0.00, P=0.01, P=0.02) . در مدل رگرسیونی ۲ متغیر افسردگی (P=0.01) و جنس مذکر (P=0.02) مشارکت معنی داری در اطمینان به خود در زمینه خود مراقبتی داشته اند؛ در ضمن تفاوت در اطمینان از خود در زمینه مراقبت از خود بین افراد با تجربه و بدون تجربه وجود ندارد پذیرفته شد .
محدودیت های پژوهش شامل : انجام مطالعه در ۲ دوره زمانی بود که این مسئله می تواند در نتایج تحقیق اثرگذار باشد؛ همچنین پایایی درونی زیرمقیاس های حفظ و مدیریت خودمراقبتی در این نمونه ها پایین بود که با یافته های گزارش شده برای تست روان سنجی ابزار SCHFI مغایرت دارد . در کل نتایج این تحقیق نشان داد که سطح تجربه یک تعیین کننده ی مهارتهای حفظ و مدیریت خودمراقبتی است که پیشنهاد می شود این عامل در تنظیم برنامه آموزشی افراد در نظر گرفته شود (۱۳).
به منظور تعیین کارایی مدل مراقبت از خود اورم[۵۳] در بهبود بیماران مبتلا به نارسایی قلبی ناجی و همکاران تحقیق دیگری را انجام دادند .
این بررسی یک مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود؛ جمعیت مورد مطالعه شامل همه بیماران مبتلا به نارسایی قلبی (کلاس I و II) می شد که به مراکز درمانی و بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه می کردند . بیماران براساس پرونده درمانی و تایید پزشک متخصص وارد مطالعه می شدند. تعداد نمونه ها براساس مطالعات مشابه قبلی ۱۰۰ بیمار در نظر گرفته شده بود . معیارهای ورود به مطالعه شامل : هوشیار بودن، گذشتن حداقل ۳ ماه از تشخیص بیماری، عدم وجود سابقه جراحی قلب در ۶ ماه گذشته، سکونت در تهران و باسواد بودن می باشد ؛ معیار خروج از مطالعه نیز ابتلا به بیماری مزمن غیر مرتبط (مثل COPD) که با علایم نارسایی قلبی تداخل دارد، می باشد . پس از کسب رضایت نامه از شرکت کنندگان، به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند و هر دو گروه به مدت ۶ ماه تحت کنترل بودند . در گروه کنترل مراقبت پرستاری به طور معمول انجام می شد ولی در گروه مداخله بیماران تحت مراقبت براساس مدل اورم قرار داشتند .
ابزار گرداوری اطلاعات در این مطالعه شامل یک پرسشنامه خودمراقبتی استاندارد به همراه اطلاعات بیوگرافی و اطلاعات مرتبط با مراجعات بالینی یا بستری مجدد و ابعاد مختلف مراقبت از خود می شد . ابزار از نظر روایی و پایایی مورد بررسی قرار گرفت و تایید شد؛ پایایی بوسیله آزمون re-test تایید شده بود (r = 0.73). پرسشنامه ها برای هر دو گروه توسط تیم تحقیق در یک زمان (هم در ابتدای مطالعه و هم در طول مطالعه) تکمیل شدند .
تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS، آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آزمون های آماری کای دو، و آزمون تی صورت گرفت .
نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین سن بیماران برای گروه مداخله ۷۸/۵۶ سال و برای گروه کنترل ۳۳/۵۸ سال بود؛ اکثریت بیماران در هر دو گروه مذکر بودند (مداخله ۵۴% و کنترل ۴۸%)؛ در گروه مداخله ۷۴ درصد بیماران و در گروه کنترل ۸۰ درصد آنها در سطح II بیماری نارسایی قلبی قرار داشتند؛ میانگین مدت زمان بیماری در گروه مداخله ۱/۱۷ سال و در گروه کنترل ۷۲/۱۵ سال بود؛ ۶۱ درصد بیماران گروه مداخله و ۶۰ درصد بیماران گروه کنترل تحت مراقبت اعضای خانواده اشان بودند؛ دو گروه از نظر درمان، سابقه آخرین بستری، مقدار سدیم و BUN[54] آخرین آزمایش قبل از مطالعه فاقد تفاوت معنادار بودند . ۶۷ درصد از گروه مداخله توانایی مراقبت از خود بالا و ۳۳ درصد از آنها توانایی مراقبت از خود متوسط داشتند؛ در گروه کنترل، ۴۰ درصد توانایی مراقبت از خود پایین و ۶۰ درصد توانایی مراقبت از خود متوسط داشتند . آزمون آماری کای دو و تی تست تفاوت معنی داری را در بین ۲ گروه نشان دادند (P<0.001). میانگین نمرات مراقبت از خود برای گروه مداخله ۶۹/۶۵ و برای گروه کنترل ۷۵/۳۲ بود .
در کل نتایج نشان داد که یک تفاوت معنی دار بین توانایی مراقبت از خود بیماران در گروه مداخله بعد از انجام مداخلات در مقایسه با گروه کنترل وجود دارد (P<0.001)؛ همچنین بهبودی بیماران، آنچه که آنها جهت رفع علایم انجام می دهند، و رعایت رژیم درمانی و تعادل مایعات در گروه مداخله بهتر از گروه کنترل بود (P<0.001) .
درمان بیماران مبتلا به نارسایی قلبی نیاز به کنترل طولانی مدت دارد و بیمار تنها کسی است که می تواند بتدریج وضعیت قلبی اش را بهبود دهد؛ برای دستیابی به این وضعیت، نتایج این مطالعه بیان می کند که بکارگیری مدل مراقبت از خود اورم برای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بسیار موثر است. به طور کلی هر چه نمرات مراقبت از خود بالاتر باشد، تعداد دفعات مراجعه به بیمارستان و بستری شدن کمتر و تعادل مایع و الکترولیت بهتر حاصل می شود (۷۴).
در این رابطه تحقیق دیگری را هئو[۵۵] و همکاران با هدف شناسایی عوامل مرتبط با رفتارهای مراقبت از خود در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و تعیین اینکه آیا این عوامل با تفاوتهای جنسیتی مرتبط می باشند؟ انجام دادند .
این بررسی از نوع همبستگی، مقطعی بوده که نمونه ها به تعداد ۱۲۲ بیمار از درمانگاههای بیماران سرپایی یک مرکز درمانی دانشگاهی و ۲ بیمارستان عمومی شهر میدوسترن[۵۶] در ایالات متحده جمع آوری شدند . اندازه نمونه براساس مطالعات قبلی محاسبه شده بود. معیارهای ورود به مطالعه شامل : تشخیص اولیه HF که بوسیله علایم و نشانه های بالینی و معیارهای رادیوگرافیک نارسایی احتقانی قلب تایید شده باشد، سن ۱۸ سال و بالاتر، توانایی خواندن و صحبت به انگلیسی، عدم وجود مشکلات روانی یا شناختی بوسیله مرور پرونده درمانی و مصاحبه با بیمار، می باشد.
ابزار گرداوری اطلاعات در این مطالعه شامل ۷ پرسشنامه: شاخص مراقبت از خود نارسایی قلبی (SCHFI)، ابزار افسردگی بک [۵۷](BDI-II)، ابزار اصلاح شده کنترل نگرش[۵۸]، ابزار آگاهی از نارسایی قلبی و موانع پیروی[۵۹]، شاخص وضعیت فعالیتی داک[۶۰]، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی درک شده[۶۱] و پرسشنامه فردی و بالینی، می باشد .
شاخص مراقبت از خود نارسایی قلبی دارای ۳ زیرمقیاس حفظ، مدیریت و اطمینان از مراقبت از خود بود که در این مطالعه از زیرمقیاس حفظ خودمراقبتی برای بررسی رفتارهای مراقبت از خود و از زیرمقیاس اطمینان از مراقبت از خود برای بررسی اعتماد به نفس در توانایی ها جهت انجام رفتارهای مراقبت از خود استفاده شد . زیرمقیاس حفظ خودمراقبتی دارای ۵ آیتم و زیرمقیاس اطمینان از مراقبت از خود دارای ۴ آیتم با پاسخ ۴ گزینه ای لیکرت می باشند ؛ نمرات هر زیر مقیاس به ۱۰۰ تبدیل می شود و نمرات بالاتر بیانگر رفتارها و اعتماد به خود بهتر در مراقبت از خود می باشد . آلفا کرونباخ جهت بررسی پایایی ابزار نیز قابل قبول بود (به ترتیب برای حفظ و اطمینان مراقبت از خود، ۷۱/۰ و ۸۹/۰) .
ابزار افسردگی بک شامل ۲۱ آیتم می باشد که شدت علایم افسردگی را در طی ۲ هفته گذشته بررسی می کند. محدوده نمرات از ۳۶-۰ می باشد که نمرات ۱۹-۱۴ علایم افسردگی خفیف، نمرات ۲۸-۲۰ افسردگی متوسط و نمرات ۶۳-۲۹ افسردگی شدید را بیان می کند . ابزار از نظر روایی و پایایی نیز تایید شده است که آلفا آن ۹۲/۰ می باشد .
ابزار اصلاح شده کنترل نگرش برای بررسی کنترل درک شده بکار می رود که شامل ۸ آیتم با پاسخ ۵ گزینه ای لیکرت می باشد؛ محدوده نمرات از ۸ تا ۴۰ می باشد که نمرات بالاتر کنترل درک شده بیشتر را نشان می دهد . ثبات درونی ابزار بوسیله آلفا کرونباج بررسی گردید که ۸۰/۰ بود .
ابزار آگاهی از نارسایی قلبی و موانع پیروی برای بررسی آگاهی از کنترل HF بکار می رود که شامل ۲۵ آیتم (۱۳ آیتم مربوط به آگاهی و ۱۲ آیتم مربوط به موانع کنترل HF) با پاسخ ۵ گزینه ای می باشد؛ در این مطالعه از آیتم مربوط به موانع کنترل HF استفاده نشد . محدوده نمرات از ۶۵-۱۳ می باشد که نمرات بالاتر آگاهی بهتر را بیان می کند . آلفا کرونباخ برای تایید پایایی این ابزار ۷۰/۰ بود .
شاخص وضعیت فعالیتی داک برای بررسی وضعیت عملکردی بکار می رود که شامل ۱۲ آیتم می باشد . محدوده نمرات از ۲/۵۸-۰ بوده که نمرات بالاتر اختلال عملکردی کمتر را نشان می دهد . پایایی ابزار نیز قابل قبول بود (آلفا ۸۲/۰) .
مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی درک شده برای بررسی حمایت اجتماعی بکار می رود که شامل ۱۲ آیتم با پاسخ ۷ گزینه ای لیکرت می باشد . محدوده نمرات از ۸۴-۱۲ می باشد که نمرات بالاتر حمایت اجتماعی بهتر را بیان می کند . روایی و پایایی ابزار نیز تایید شده است (آلفا ۹۵/۰) .
پرسشنامه فردی و بالینی نیز برای بررسی سایر ویژگیهای فردی از قبیل : سن، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل و نژاد؛ و ویژگیهای بالینی که توسط شاخص بیماری همراه چارلسون، دسته بندی عملکردی انجمن قلب نیویورک (NYHA)، مرور پرونده درمانی و مصاحبه با بیمار بررسی می شد؛ مورد استفاده قرار گرفت .
تایید هیئت بازنگری، و رضایت نامه از همه شرکت کنندگان توسط محققان و یا پرستار مرتبط با تحقیق کسب گردید . همه اطلاعات از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ جمع آوری گردید .
تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS، آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و درصد) و آزمون های تحلیلی (کای دو، تی تست مستقل، من ویتنی یو و آنالیز رگرسیونی چندگانه) صورت گرفت .
نتایج بدست آمده نشان داد که میانگین سن بیماران ۱۲±۶۰ سال بود؛ ۱۱/۶۳ درصد از بیماران مرد و ۸۸/۳۶ درصد آنها زن ؛ و ۶۶ درصد با کلاس عملکردی III/IV NYHA بودند؛ مردان بیشتر از زنان متاهل بودند . از لحاظ آماری تفاوت معناداری در سن، سطح تحصیلات، اتیولوژی HF، کلاس عملکردی NYHA و وضعیت بیماری همراه دو جنس مشاهده نشد (P>0.05)؛ تنها از نظر وضعیت تاهل (P=0.017) و نژاد (P=0.023) تفاوت معنادار در دو جنس مشاهده شد . میانگین نمره رفتارهای خودمراقبتی در مردان ۹/۱۷±۵/۶۲ و در زنان ۹/۲۰±۸/۶۱ بود، میانگین نمرات رفتارهای خود مراقبتی در هر دو جنس کمتر از ۷۰ بود که نشان می دهد اکثریت زنان و مردان مبتلا به HF به طور پایدار رفتارهای خود مراقبتی را بکار نمی برند . اطمینان از خود مراقبتی بالاتر، کنترل درک شده و آگاهی از مدیریت بهتر HF با خود مراقبتی بهتر (r2 = ۰٫۲۵, P<0.001)، و کنترل درک شده بالاتر و آگاهی بهتر با رفتارهای خود مراقبتی بهتر در مردان (r2 = ۰٫۱۸, P= 0.001) در ارتباط بودند؛ درحالیکه اطمینان از خود مراقبتی بالاتر و وضعیت عملکردی ضعیف تر با رفتارهای خود مراقبتی بهتر در زنان در ارتباط می باشد (r2 = ۰٫۳۵, P<0.001) . مردان وضعیت عملکردی بهتری نسبت به زنان داشتند (۰۴۵/۰P=، ۷/۱۲±۵/۱۴ در مقابل ۳/۱۰±۲/۱۰).
در کل این مطالعه تاثیر قابل توجه عوامل قابل تعدیل مانند : اعتماد به خود در یکی از توانایی های مراقبت از خود، کنترل درک شده، و آگاهی درباره رفتارهای مراقبت از خود را نشان می دهد؛ همچنین نشان می دهد که در عوامل موثر بر مراقبت از خود تفاوت جنس وجود دارد اگرچه در ابتدا مردان و زنان سطوح آگاهی، وضعیت رفتاری، روانی و جسمی مشابه داشتند .
از محدودیت های مطالعه طرح مقطعی آن می باشد که نیاز به انجام مطالعات مداخله ای و بکارگیری طرح طولی در مطالعات آینده را می طلبد؛ همچنین استفاده از پرسشنامه های خود گزارش دهی در جمع آوری اطلاعات از دیگر محدودیت های مطالعه می باشد که ممکن است اطلاعات واقعی بیماران را منعکس نکند. باید درباره تعمیم نتایج به جامعه نیز توجه شود زیرا بیمارانی که زبان مادری اشان انگلیسی نبود و آنهایی که مشکلات شناختی یا روانی داشتند، از مطالعه خارج شده بودند و این نیز یکی دیگر از محدودیت های مطالعه می باشد .
در نهایت نتایج این مطالعه بیان می کند که عوامل متعدد قابل تعدیل برای مردان و زنان به جهت بهبود رفتارهای مراقبت از خود نیاز است، تا هدف قرار داده شوند. محققان و افرادی که با بیماران مبتلا به HF کار می کنند باید پس از بررسی وضعیت مراقبت از خود بیماران، مداخلاتی را ارائه دهند تا بر عوامل قابل تعدیلی تاکید دارد که ویژگیهای منحصر به فرد مردان و زنان را در بر می گیرد (۲۵).
فصل سوم
روش پژوهش :
این فصل مشتمل بر مباحث روش پژوهش و ملاحظات اخلاقی است و مواردی که تحت عنوان روش پژوهش ارائه می گردد ، شامل بیان نوع پژوهش، جامعه پژوهش، نمونه پژوهش، روش نمونه گیری، مشخصات واحدهای مورد پژوهش، محیط پژوهش، ابزار گردآوری داده ها، اعتبار و اعتماد علمی، روش گردآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل داده ها می باشد .
نوع پژوهش
مطالعه حاضر یک پژوهش مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی است که در آن به تعیین عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی دکتر حشمت رشت در سال ۹۲-۱۳۹۱ پرداخته شده است.
جامعه پژوهش
کلیه بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی دکتر حشمت رشت، جامعه پژوهش را تشکیل می دهند .
روش نمونه گیری
نمونه های پژوهش این مطالعه شامل ۲۳۹ بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی دکتر حشمت رشت بودند که در صورت داشتن معیارهای ورود به مطالعه به روش نمونه گیری تدریجی انتخاب می شدند . برای تعیین حجم نمونه نیز از فرمول تعیین حجم نمونه زیر استفاده گردید:
با استناد به مقاله شماره (۳۹) و با اطمینان ۹۵% و قدرت آزمون ۹۰% در یک آزمون دوطرفه براساس حیطه حفظ خود مراقبتی ، ۹۹ بیمار مبتلا به نارسایی قلبی انتخاب شدند .
R12 = ۰٫۱۰ r =0.32 ارتباط حفظ خودمراقبتی با عوامل مرتبط))
W= Ln
W= Ln W = 0.33
N0=
N0=
گفتار اول: نگرشی بر نظام های دادگستری در ادوار تاریخی:
از آنجایی که در دورههایی از تاریخ در تحقق مسئولیت کیفری سنی برای مرتکب مطرح نبوده و مرتکب بهصرف ارتکاب جرم مورد مجازات فردی و قبیلهای قرار میگرفته است لذا جهت مشخص شدن این موضوع در تاریخ و نشان دادن چهرههای تحقق مسئولیت کیفری در آن در این مبحث سیر تحولات مسئولیت کیفری در ادوار مختلف تاریخ را مورد بررسی قرار دادهایم لذا باید ابتدائاً توجه داشته باشیم که مسئولیت کیفری به سان شاقول ترازوی عدالت است، که در یکی از دو کفههای آن جرم و در دیگری مجازات قرا میگیرد، وظیفهی این شاقول، برقراری تعادل است. تا قرون متمادی به شاخص عدالت توجه نمیشد و در هر حال مرتکب جرم را مستحق مجازات میدانستند. حتی در تنبیه و سرکوبگری، فرقی بین صغیرو کبیر، عاقل و مجنون و مکروه و مختار قائل نمیشدند. به عبارتی مسئولیت کیفری امری موضوعی بود و عمدی و سهوی بودن رفتار مادی، تأثیری در نوع مجازات نداشت و به علاوه در آن عهد، مسئولیت جمعی بود و علاوه بر مجرم، سایر افراد خانواده یا قبیله نیز ملزم به پاسخگویی به اعمال مجرمانه بزهکار بودند، که برای روشن شدن موضوع مواردی از سیر تحولات مسئولیت کیفری و مجازات را در ادوار تاریخی مورد بررسی قرار میدهیم:
۱-دورهی انتقام فردی
تاریخ حقوق نشان میدهد که مبنای اولیهی مسئولیت کیفری و مجازات، حس انتقامیبوده است، در این عهد، اگر فردی از افراد یک قبیله به حقوق فردی از قبیلهی دیگر تجاوز میکرد، تجاوز او به قبیله تلقی میشد و مسئولیت جمعی هنگام تعدی و تجاوز دشمنان در میان قبایل بسیار قوی بوده است. در مواردی که تعدی یا تجاوزی علیه یکی از اعضای قبایل صورت میگرفت، ستمدیده حق داشت، در پناه قدرت قبیلهی خود، ستمکار را به سزای عملش برساند و تنها وسیله یا ضمانت اجرائی تعدی انجام یافته، انتقامجویی اعضای قبیلهی ستمدیده، علیه متجاوز بوده است و انتقامجویی حدّ و مرزی نداشت و تناسبی میان جرم و مجازات یافت نمیشد. در چنین موقعیتی، درگیری و منازعه میان قبایل تجسّم خارجی حسّ انتقام فردی بوده است و در پارهای از اوقات تا کشتن متجاوز و فرونشاندن آتش انتقام ادامه داشت وچه بسا انتقامجویی باعث گسترش اختلاف و دشمنی میان دو قبیله میشد و این ستیزه جویی از خصوصیات بارز دورهی انتقام فردی است.
خصوصیات نظام انتقام فردی
الف-موضوعی بودن مسئولیت[۶۳]:
موضوعی بودن مسئولیت، یکی از مهمترین ویژگیهای مجازات در عهد انتقام، جنبهی موضوعی مسئولیت بوده است. بدین معنی که درآن ایام به محض این که در نتیجهی عمل مادی کسی، به جسم وجان و یا مال و دارائی شخص دیگری صدمه یا ضرر و زیانی وارد میشد، همیناندازه اقدام مرتکب در تحقق عمل وی، مستلزم مسئولیت کیفری و ضمان و مجازات وی شناخته میشد و برای انتقامجوئی و مجازات مرتکب به هیچ وجه مسائلی از قبیل عمدی بودن یا سهوی بودن آن عمل مادی و یا بلوغ و جنون و اجبار و اضطرار مرتکب جرم، تأثیری در نوع و میزان مجازات نداشت و به سخن دیگر، در آن ایام برای تسکین حسّ انتقام و کیفر مجنی علیه و اعضای گروه نسبت به مرتکب، تنها ایراد صدمه یا ضرر و زیان باعث مسئولیت کیفری مجرم و افراد گروه او میشد.
ب- جمعی بودن مسئولیت:
جمعی بودن مسئولیت و عدم تفکیک آن به مدنی و جزائی؛ یکی دیگر از خصوصیات مجازات و مسئولیت اینکه، در عهد انتقام، مسئولیت گروهی یا مسئولیت از اعمال دیگران بوده است، بدین معنی که اجرای انتقام تنها متوجه شخص مجرم نبود، بلکه شامل سایر اعضای قبیله یا گروهی که مجرم به آن تعلق داشت نیز میشد. به همین جهت در آن ایّام، اجرای انتقام در روابط بین قبایل و گروه ها در مقابل هر تعدی و تجاوزی، امری متداول و حاکم بوده است و بر همین مبنا هرگاه یکی از اعضای گروه جرمیمرتکب میشد، همهی اعضای آن گروه جانی علیه، مسئول و مستحق کیفر شناخته میشدند و این طرز تفکر میان گروه ها عمومیت داشت.
به طور کلی در عهد انتقام، مسئلهی شخصی بودن”مسئولیت کیفری” و مجازات به هیچ وجه مفهومینداشت و جمعی بودن مسئولیت، رایج و مورد قبول همگان بوده است. به علاوه در آن ایام، مسئولیت، قابل تفکیک به مسئولیت مدنی و جزائی نبود، بلکه در مفهوم کلی آن، اعم از جنبه های مدنی یا جزائی، مسئولیت، مجرم و سایر اعضای گروه او را ناگزیر از پاسخگویی به آثار و نتایج حقوقی و جزائی عمل انجام یافته مینمود.
ج- نامعین بودن نوع و میزان مجازات:
نامعین بودن نوع و میزان مجازات در عهد انتقام فردی؛ کیفر دادن مجرمین تابع هیچگونه قاعده و قانونی نبوده است، بلکه نوع واندازهی مجازات بستگی به آتش انتقام و حس کینه وتنفّر اعضای گروه و همچنین میزان قدرت و توانایی گروه ها در انتقام جوئی داشته است.
۲-دورهی نظام دادگستری خصوصی با ویژگیهای ذیل:
الف-تبدیل مسئولیت کیفری جمعی به مسئولیت فردی:
با اینکه در عهد دادگستری خصوصی، اجرای مجازات به نسبت، تحت نظم و قاعده درآمده بود، ولی حق انتقام از بین نرفت و مجازات مجرم همچنان حق خصوصی مجنی علیه بود و او در مقام تلافی و انتقام جوئی برمیآمد. به تدریج مسئولیت دسته جمعی خانواده جای خود را به مسئولیت فردی شخص مرتکب جرم داد. بدین معنی که خانواده یا قبیلهی مجرم برای حفظ تمامیت جسمیاعضا و تأمین امنیت و آسایش خود، شخصاً مرتکب جرم را به خانواده مجنی علیه تسلیم میکردند تا به هرترتیبی که بخواهند او را مجازات کنند. مطابق این رویه، مجرمیکه به خانواده مجنی علیه تسلیم میشد، لزوماً اعدام نمیشد بلکه خانواده زیان دیده در مقام تلافی حق داشت که از کار و فعالیت او و دسترنج او بهرهمند گردد. این رویه در حقوق روم و یونان قدیم و در بین مردم اسکاندیناوی متداول بوده است.
ب-برقراری مجازات قصاص:
یکی دیگر از ویژگیهای نظام دادگستری خصوصی که موجب تعدیل انتقام فردی و باعث پیدایش عدالت گستری در اذهان عمومیشده است، برقراری و اجرای مجازات قصاص اعم از؛ قصاص نفس یا عضو است. مطابق این قاعده، مجازات و مسئولیت کیفری مجرم باید بهاندازهی صدمهای باشد که از ناحیهی مجرم به مجنی علیه وارد شده است. کیفیت اجرای قصاص و رعایت تساوی و همپایگی اجتماعی بزهکار و شخص مجنی علیه و همانندی و تساوی اعضا واندامهای درست و آسیب دیده و سایر شرایطی که برای اجرای قصاص لازم است، پیروی از قاعدهی قصاص و این آیین یگانه و یکسان در اجرای مجازات، افراد را به رعایت مساوات و انصاف دعوت و تشویق مینمود. بدین ترتیب، برقراری و اجرای کیفر قصاص نه تنها موجب تعدیل و محدودیت حق انتقام فردی شده بلکه زمینهی شخصی بودن مجازات و مسئولیت کیفری و مصون ماندن سایر اعضای خانواده مجرم را از مجازات نیز فراهم نمود.
ج-برقراری نظام سازش: گام مهم دیگری که در نظام دادگستری خصوصی که در جهت زمینهی محدود ساختن نظام فردی مورد قبول واقع شده، مسئلهی خسارت یا خونبهاست. پس از اجرای قانون قصاص به تدریج ضمن تأیید مسئولیت کیفری شخصی، این فکر قوت گرفت که در مواردی که مجازات قصاص، به علت عدم امکان رعایت تساویاندامهای درست و آسیب دیدهی بزهکار و زیاندیده مقدور و امکان پذیر نیست، یا مجنی علیه و اولیای دم حاضرند، موافقند به جای تحمیل مجازات قصاص، مجرم مبلغی به عنوان خسارت یا خونبها به مجنی علیه یا اولیای وی بپردازد، میتوان اختلاف را از راه سازش و مصالحه پایان داد. پس یکی دیگر از ویژگیهای دادگستری خصوصی، نظام سازش بود. بعدها میزان خسارت و خونبها به وسیلهی قانون پیش بینی شد. این قبیل تعرفههای قانونی که میزان پرداخت خسارت اشخاص را به عنوان مجازات تعیین میکرد، در قانون حمورایی و قانون الواح دوازده گانه و نیز قوانین ایران باستان موسوم بوده است.
۳- نظام دادگستری عمومی
به طور کلی صرفنظر از تأثیر و توسعهی افکار مذهبی دین مسیح در زمینهی شکل حیات جمعی و نظام اجتماعی حاکم بر کشورهای اروپایی در قرون وسطی که منجر به طرح جرائم مذهبی و مفهوم کفاره گناهان به عنوان مجازات و برداشتن مسئولیت کیفری و فکر تهذیب و اصلاح مجرمین از طریق حبسهای انفرادی شد، که در صومعهها به صورت بازداشت صورت میگرفت، بدون تردید مهمترین عاملی که باعث استقرار نظام دادگستری عمومیدر کشورهای اروپایی شد، پیدایش دولتهای نسبتاً بزرگ و مداخلهی قدرتهای مرکزی در برقراری نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومیافراد در سراسر قلمرو حاکمیت آنها بودهاست. در این دوره ضمن تأیید شخصی بودن مجازات و مسئولیت کیفری مسئلهی کنترل و تعقیب بعضی از رفتار مجرمانهی مخلّ نظم اجتماعی ویا مغایر ارزشهای حاکم مورد توجه قرار گرفته و لزوم پیش بینی قواعد وضوابط مشخص و معینی برای تعقیب و رسیدگی مجازات این قبیل جرائم که به منافع اجتماعی خلل وارد میساخت. همین امر بتدریج موجب تحول دادگستری خصوصی به دادگستری عمومیگردید و کم کم رسیدگی به جرائمیکه به منافع اقتصادی لطمه وارد میساخت، جنبه عمومیپیدا کرده و به وضع قواعد ومقرراتی که جنبه همگانی داشت منجر شد، تا آنجا که تعقیب و رسیدگی ومجازات این قبیل مجرمین تنها حق شخصی و خصوصی مجنی علیه به حساب نمیآمد، بلکه مجرم از نظر صدمه ای که بر پیکر جامعه وارد آورده بود از طرف قوّه حاکمه مورد تعقیب و مجازات قرار میگرفت. بدین ترتیب نفوذ افکار مذهبی و صلاحیت کلیسا برای رسیدگی به جرایم مذهبی و تحوّل نظام اجتماعی و از بین رفتن نظام ملوک الطوایفی و پیدایش قدرتهای مرکزی ومداخله آنها در تعقیب و رسیدگی و اجرای مجازات درباری مرتکبان جرایم عمومیموجب استقرار دادگستری عمومیدر کشورهای اروپائی شده است، امّا باید توجه داشت که جریان تحویل وتبدیل دوره دادگستری خصوصی به دادگستری عمومیدر همه جا همزمان و یکسان نبوده است. درنتیجه ملاحظه میشود که در سیر تحولات تاریخی مسئولیت کیفری در دوره ابتدائی نظام انتقام فردی مسئولیت کیفری در صورت ارتکاب کسی به جرمیمتوجه جمع بود و به عبارتی مسئولیت جمعی افراد گروه میگردید بدون تأثیر عمدی یا سهوی یا بلوغ و صغر و جنون و اجبار و اضطرار در میزان مجازات شخص و گروه و بدون تأثیر آنها در مسئولیت و عدم مسئولیت و هدف فقط انتقامجوئی بوده است، لکن در دوره دادگستری خصوصی مسئولیت کیفری جمعی تبدیل مسئولیت کیفری شخص و به عبارتی مسئولیت فردی و شخصی بودن مجازات لکن همان هدف انتقامجوئی که در دوره انتقام فردی بوده حفظ گردیده امّا در دوره تاریخی نظام و دوره دادگستری عمومیضمن تبدیل مسئولیت کیفری جمعی به مسئولیت فردی و شخصی بودن مجازات انتقام فردی و انتقامجوئی جای خود را به گسترش عدالت اجتماعی داده و در مواردی که جرم به آسایش و امنیت جامعه مخلّ باشد حاکمیت به نمایندگی جامعه به تعقیب و مجازات متهمین میپردازد و در جهت دفاع از حقوق جامعه و ایجاد عدل در جامعه تلاش می کند.
مبحث هشتم:
دوره های محدودیت سنّی مسئولیت کیفری از نظر جرم شناسی
بحث مربوط به سن مسئولیت کیفری در جرم شناسی از جمله موضوعاتی است که پیوسته توجه جرم شناسان را بخود معطوف داشته است. گرچه از نظر قانونی افراد کمتر از۱۸سال تمام نیز تاحدودی مسئولیت دارند و مقررات خاصی درباره ی آنان اعمال میشود. ولی چون عمل بزهکارانه، نوع و کیفیت بزه ارتکابی افراد در سنین مختلف دوره های سنی متفاوت است، لذا در جرمشناسی عموماً این قبیل افراد به صورت جداگانهای مورد بررسی قرار میگیرند. آنان معتقدند که دوران زندگی باتوجه به رشد جسمیو روانی افراد به دوره طفولیت، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی و پیری تقسیم میشود.
-
- دوره طفولیت
در دوره طفولیت تا سن۹ سالگی با رشد جسمیو روانی، شخصیت طفل تکوین یافته و بین ۹ تا۱۲ سالگی دوره تکامل عقلانی و منطبق شدن با وضع محیط و دورهای ثبات آغاز میشود. در زمان گذشته اغلب والدین تصور میکردند که طفل در سنین طفولیت، فقط نیازمند توجه ومراقبت جسمانی است واگر کودکی از نظر تغذیه، پوشاک، بهداشت، مسکن وامکانات تحصیلی در مضیقه نباشد، میبایست در رشد وبلوغ جسمانی و همچنین رشد استعدادهای تحصیلی از همه جلوتر باشد. امّا امروزه این حقیقت به تجربه آشکار شد، که کودک در تمام مراحل رشد وبلوغ نه تنها نیازمند به توجه و مراقبت کامل جسمانی است، بلکه در توانائی های احساسی، ادراکی، تخیّلی، ذهنی و همچنین در مهارتهای کلامیو بدنی، نیار مبرمیبه محبّت وارهنمائی در شرایط و فضای مناسبی و در جهت صحیح مصرف شود، از لحاظ بهداشت روانی، تعادل روحی، روانی واخلاقی را به دست میآورد. در این دوره چون طفل از لحاظ قوای جسمانی و روانی ضعیف ومتکی به بزرگترهاست و نیاز به حوائج اولیه او را والدین فراهم میکنند، لذا کمتر مرتکب جرم شده واعمال آنان بیشتر تحت تأثیر بزرگترها صورت میگیرد. در این دوره نباید طفل را از فعالیت های طبیعی بازداشت ودر مقابل خواسته ها و تمایلاتش سدّ و مانع ایجاد کرد، بلکه طفل باید دوره را به طور طبیعی و آزاد سپری کند. والدینی که در مقابل خواسته ها ونیازهای جسمیو روانی کودک میایستند، تأثیر و نفوذ خود را نسبت به او شدیداً از دست داده و مانع رشد وشکوفائی استعدادهای نهفته در وجود او خواهند شد[۶۴]. مشکلات اصلی رویاروئی کودکان در جامعه ما مستقیماً به فقر یا بی ثباتی خانواده مربوط میشود. درصد قابل توجهی از کودکان در خانواده های فقیر زندگی میکنند. بسیاری از کودکان قبل از رسیدن به سن یک سالگی جان خود را از دست میدهند و عده ای نیز به دلایل گوناگون از نعمت سرپرستی پدر محروم میباشند. طلاق نیز تأثیر قابل توجهی برکودکان دارد که از شایع ترین عواقب آن بروز مشکلات روانی در کودکان است. متأسفانه سوء استفاده از کودکان همراه با فقر و دیگر مشکلات خانوادگی باعث بروز مشکلات روانی در کودکان شده و حتی گاهی ممکن است بعدها در زندگی آنها معضلاتی از قبیل افسردگی و خودکشی را بوجود آورد.
-
- دوره نوجوانی
دشوارترین دوران حیات انسان از نظر تربیتی، دورهی نوجوانی است. این دوره که حدود سنّی ۱۲تا۱۸ سال را دربرمیگیرد، منطبق بر دوره راهنمایی و دبیرستان است، بیشتر مشکلات تربیتی در این دوره پیش میآید و غالباً در همین دوره است که فرزندان یا ازدست میروند یا در مسیر سعادت گام مینهند[۶۵]. این دوره مرحله انتقال از دوران کودکی به دوران نوجوانی است . از یک سو نوجوان در حال هجرت از وابستگی های دوران کودکی است، از سوی دیگر توانائی لازم برای حلّ بسیاری از مسائل زندگی را ندارد و همین نوسان فکری و روانی در او درماندگی، تزلزل و گاه پریشانی و ابهام ایجاد میکند و آرامش روحی را از او میگیرد. در این دوره آرامش دوران کودکی که ناشی از بیخبری کودک از بسیاری از مسائل زندگی است، دیگر درمیان نیست، کودک با اعتماد به اطرافیان خود تکیه کرده و در سایهی حمایت همه جانبه آنها به آرامش میرسد، امّا پیدایش رشد فکری و بیدارشدن انگیزههای نیرومند فطری در زمینهی روحی نوجوان، عرصه را به چنان آرامش کودکانهای بسیار تنگ میکند . همزمانی این دوره با پدیدهی بلوغ سبب میشود که این دوره از زندگی انسان از اهمیت و حسّاسیتی ویژه برخوردار باشد . بلوغ به مانند زمین لرزهی شدیدی است که سرتاسر وجود نوجوان را با تکانی شدید به حرکت در میآورد وذخایر پنهانی در وجود او را بیرون میریزد و او را در شرایطی جدید و ناآشنا قرار میدهد، گوئی نوجوان با پدیده بلوغ با جهانی نو آشنا میشود و افقهای جدیدی در برابر دیدگانش گشوده میشود. دست توانای آفرینش، به وسیلهی بلوغ، نوجوان را با جهش همه جانبه از عالم کودکی جدا کرده و او را آمادهی رشد و کمال میکند، گویی نوجوان دیگرباره متولد میشود و با این تولد دوباره، شور و نشاط تازهای مییابد و گام در راهی نو میگذارد. امَا این تولد دوباره بدون تحمل رنج و زحمت نیست. بلوغ نه تنها انگیزههای غریزی و در رأس آنها میل جنسی را در نوجوان بیدار میکند، گرایشهای عاطفی و روانی او را نیز به ظهور میرساند. از طرف دیگر، نوجوان به لحاظ فکری قدرت و توان بیشتری مییابد و میتواند در بسیاری از مسائل زندگی بیندیشد. فکر او تا دیروز از حصار محسوسات فراتر نمیرفت امَا اینک میتواند دوباره امور غیر محسوس، مجرد و انتزاعی تفکَر کند و همین قدرت فکری، باب تخیَل را به روی او باز میکند. او دربارهی مسائلی که تا دیروز تردیدی در آنها نداشت، تردید میکند و از این رو خواهان بازنگری در افکار و اعتقادات خویش است و میخواهد به نظام فکری جدیدی که مسائل او را حل کند و به پرسشهایش پاسخ دهد، دست یابد.
بااندک دقتی میتوان فهمید که در درون نوجوان چه طوفانی برپاست. از یک سو انگیزههای غریزی و عاطفه هر لحظه او را به به سویی میکشد و تعادل روانی او را به هم میزند، از سوی دیگر انواع تردیدها و دودلیها او را با بلا تکلیفی دردآوری روبرو میسازد. در این میان آنچه بیش از همه برای نوجوانان محسوس است، ابهام و سردرگمیاست. او برای بار اول چنین وضعی را تجربه میکند و توانایی لازم برای مقابله با این کشمکش روانی را در خود نمییابد. از این رو نوجوان به کوچکترین عاملی تعادل روانی خود را از دست میدهد و هیجانی میشود. عواطف او بر یک حال ثابت نیست. زود خوشحال میشود و زود در غم واندوه فرو میرود. در مدت زمانی کوتاه ممکن است حالات متضاد پیدا کند. از ثبات حال برخوردار نیست و به نشانهی، توازن و تعادل خود را از دست میدهد. نگران نظر دیگران و به ویژه اطرافیان وو همسالان دربارهی خویش است و رفتار و برخورد و قضاوت آنها به آسانی حالات روحی او را تغییر میدهد. همین تغییرات مداوم و گاه عمیق، او را خسته و رنجور میکند و صبر وشکیبایی را از او میگیرد. گویی طاقت تحمَل اینهمه فشار را ندارد و از این رو بهاندک ناملایمتی برمیآشوبد و آن را وسیلهای برای خالی کردن دل خستهی خود میبیند. براین اساس، سرکشی، ناسازگاری و بر آشفتگی از پدیده های رایج این دوران است.
لیپستیز در سال ۱۹۸۵ پس از بررسی ادبیات مربوط گزارش داد که حدود از افرادی که به علت افسردگی تحت درمان قرار گرفتهاند، زیر سن ۱۸سال قرار دارند و حدود ۱۶درصد نوجوانان نیاز به نوعی از خدمات بهداشت روانی دارند، هرچند بسیاری از آنها به کمکهایی که نیاز دارند، دست نمییابند[۶۶]. ترک تحصیل نیز یکی از معضلات مبتلا به جوانان است. دلایل ترک پیش از موعد تحصیل متعددند، که برخی ا آنها عبارتند از نیازهای مالی، اخراج از مدرسه، عملکرد تحصیلی ضعیف، انگیزهی کم، عدم توانایی در پیشرفت هم پایی با دانش آموزان دیگر و غیره. پیامدهای ترک تحصیل نیز قابل پیشبینی است.
تحولات دوران بلوغ که همرا با جهش عاطفی و رشد سریع در جسم نوجوانان است، حدود سه سال به طول میانجامد که در پسران حدود سنیَ ۱۳ تا ۱۶ سال را در برمیگیرد و در دختران یکی دوسال کمتر است[۶۷].
۳-دورهی جوانی
از سن ۱۸ تا ۲۵ سالگی، رشد عقلانی و جسمانی به حدَ کمال میرسد. در این دوره، وضع روانی تا حدودی مشابه به دورهی نوجوانی است. در سن ۲۵ سالگی، جوان دارای هدفی خاص و به فکر حفظ منافع خویش است و همین تکامل و پختگی و اهداف، مسائلی را به دنبال آورده و او را احساساتی و عاطفی بار میآورد. در سنین ۲۵ تا ۳۵ سالگی فرد نیاز به اشتغال به کار و حرفه دارد.
بدون تردید عوامل جتماعی در بروز رفتار بزهکارانه جوانان تأثیر به سزایی دارد. مهمترین این عوامل عبارتند از: محرومیتهای اقتصادی، اجتماعی، تأثیر شرایط خانوادگی، تأثیر گروه همسالان و غیره. پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که” فرآیندها و سیستم خانواده” یکی از عناصر بسیار مهم در رفتارهای بزهکارانه جوانان است. به ویژه فعالیتهای مجرمانه پدر یا مادر و یا برادران و خواهران، خطر افزایش بزهکاری را در اعضای جوان خانواده افزایش میدهد. برخی از این پژوهشها نشان میدهد والدین مجرم به احتمال زیاد در ایجاد انضباط ضروری در خانواده ناتوانند و مهارتهای تربیت پروری در آنان ضعیف است[۶۸]. یکی از عوامل خانوادگی دیگر که در ایجاد رفتارهای ناسازگارانه و بزهکارانه مؤثر است، بیماری روانی در والدین است. آموزش مهارتهای اجتماعی در خانواده از طریق سرمشق گیری نیز یکی از عوامل زمینه ساز بزهکاری جوانان است. شواهد دیگری که از عوامل خطر در رفتار بزهکاری جوانان مدَ نظر گرفته میشود، گروه همسالان است. آشنایی با گروههایی که با بزهکاری زندگی و امرار معاش مینمایند و عضویت در این گروه و پذیرفتن گروه همسالان عامل مهمیدر بزهکاری افراد است که به طور متشکل و گروهی دست به بزهکاری میزنند. به هر ترتیب، بیکاری، مصرف مواد مخدَر و مشکلات متعدد دیگر با بزهکاری جوانان ارتباط دارند.
۴-دورهی بزرگسالی
ازسن ۳۵ سالگی دورهی بزرگسالی شروع و تا پنجاه سالگی ادامه مییابد در این دوره انسان به فکر تخصص در حرفه، ترَقی در شغل و ترفیع مقام خویش در اجتماع و تشکیل خانواده و رفاه زندگی است. مشکلات کودکان و نوجوانان نیز تا حدود نسبتاً زیادی وابسته به بزرگسالان میباشد. با وجود این که نمیتوان یک علت کلَی برای اینگونه مشکلات ذکر نمود ولی میتوان طلاق را به عنوان یکی از علل اصلی نام برد. پیامدهای ناگوار طلاق در زمینهی مشکلات روانی بزرگسالان بسیار شدید است. افسردگی و خودکشی مهمترین این عواقب هستند، حتی کسانی که با برنامه ریزی صحیح سعی در اجتناب از این عواقب ناگوار دارند نیز در دام فشارهای روانی ناشی از تغییر نقش مثلاً از تک والد شدن یا تغییر شغل دادن گرفتاتر میشوند. مصرف مواد مخدر که از معضلات مبتلا به بزرگسالان نیز محسوب میشود، به نوبهی خود باعث از دست دادن شغل، برهم خوردن زندگی زناشویی، بهره کشی از همسر و فرزندان و مجموعهای از مشکلات مربوط به بهداشت روانی میگردد. آمارهای بیکاری در جامعه یکی از مشکلات موجود برای بزرگسالان در جامعه است. برخی از این بیکاریها ناشی از مقتضیات فصلی” در مورد کارگران مزارع“، برخی ناشی از مشکلات اقتصادی کلان کشور، برخی نیز ناشی از تغییرات شاختارهای شغلی نظیر ماشینی شدن برخی از مشاغل هستند. تغییراتی که به طور ناگهانی رخ میدهند و ماهیتاً دراز مدت هستند، باعث ایجاد بیشترین فشار روانی شده و در نتیجه آثار زیان بیشتری روی سلامت روانی افراد درگیر میگذارند، بروز افسردگی، سوء مصرف مواد مخدر و بهره کشی از همسر و فرزندان ضمن از دست دادن شغل، پدیدهی نادری نیست هرچند که بسیاری از افراد به سرعت دوران بحران را پشت سر گذاشته و به حال عادی بازمیگردند. دیگر جنبه هایی که به سلامت روان بزرگسالان ارتباط دارد عبارتند از: پذیرش نزدیکان، سازگاری با از دست دادن قوای جسمانی، مشکلات مربوط به سلامتی به ویژه مشکلاتی که تهدیدکنندهی حیات هستند مانند فقدان والدین و غیره، این وقایع فشار زا معمولاً پیش آیند، مجموعهای از مشکلات از قبیل اضطراب، افسردگی و بیماریهای روان تنی هستند. علاوه بر موارد فوق، احتمال این که بزرگسالان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم قربانیان انواع جرائم اجتماعی نظیر کلاهبرداری، ارتشاء و اختلاس تا قتل گردند، رو به افزایش است.
۵-دورهی کهنسالی
پیری و کهنسالی با ضعف جسمیشروع و همین ضعف جسمیسبب عدم ثبات عاطفی نیز میگردد. شخص با بازنشسته شدن و از دست دادن شغل، احساس عدم ثبات و ازبین رفتن ارزش اجتماعی خود نموده و از لحاظ خُلق و منش متغیر ولی کمتر مرتکب جرم میشوند. مجرمین سالخورده، افرادی آسیبپذیر و بیپناه هستند. در هر حال بازنشستگی، روابط زناشویی، مر گ همسر، پدر بزرگ یا مادر بزرگ شدن، بستری شدن در بیمارستان و غیره کانونهای ایجاد فشار روانی برای سالخوردگان هستند. کنار آمدن با بازنشستگی قطعاً یکی از مهمترین وظایف است. در حال حاضر مردان بطور متوسط حدود ۱۴ سال از زندگی خود را در بازنشستگی میگذرانند و زنان به دلیل امید زندگی طولانیتر بیش از۲۰ سال را در این دوران میگذرانند. یکی از ویژگیهای مهم دوران بازنشستگی، کاهش چشمگیر درآمدهاست. خانواده های دارای سرپرست بیش از۶۵سال، متوسط درآمدی کمتر از متوسط درآمد خانواده های دارای سرپرست ۲۵ تا ۶۵ سال را دارند. هزینه های بالای مراقبتهای بهداشتی اشخاص سالخورده، فشار مضاعفی را بر وضعیت مالی این گونه خانواده ها تحمیل میکند، سازش با مشکلات مزمن مربوط به سلامتی از قبیل آرتروز، فشار خون بالا، ضعف شنوایی، بیماریهای قلبی، آسیبهای مربوط به ارتوپدی، سینوزیت و ضعف بینایی نیز از نگرانیهای عمدهی سالخوردگان است، بیماری قلبی، سرطان و سکته که از مهمترین علل مرگ و میر در سالخوردگان هستند، اغلب منجر به بروز مشکلات جدَی در سازگاری بیماران و خانوادههایشان میشوند. به نظر میرسد که افراد سالخورده در مقایسه با گروه های سنی دیگر از مشکلات روانی کمتری رنج میبرند. با این حال اختلالات شناختی از مشکلات مبتلا به حدود ۱۴درصد از سالخوردگان است. علاوه بر بحرانهای عمومیو مشکلات دیگری که در بالا ذکر شد، سالخوردگان بسیاری از مشکلات گروه های سنَی دیگر از قبیل بهرهکشی جسمی، روانشناختی و جنسی، مصرف مواد مخدر و بیماری روان تنی را نیز تجربه میکنند.
نتیجه: از مطالعهی آمار زندانیان ملاحظه میشود که تعداد جرائم ارتکابی اطفال و نوجوانان زیر سن ۱۸سال نسبت به کسانی که در فاصلهی ۱۸تا ۲۵سالگی قرار دارند، به مراتب کمتر بوده و بیشترین تعداد زندانیان در گروه سنَی اخیر قرار دارند. از این سن به بعد است که جرائم ارتکابی قوس نزولی را طی به نحوی که در فاصلهی سنَی هفتاد سال به بالا تقریباً به صفر میرسد. البته این بدان معنی نیست که اطفال کمتر از ۱۲ سال و افراد بالاتر از ۷۰ سال ابداً مرتکب نخواهند شد، برعکس مواردی یافت شده که اطفال کمتر از ۱۲ سال نیز مرتکب جرائمینیز گردیدهاند.
مبحث نهم: نگرشی بر شرایط مسئولیت کیفری گذر تاریخ
گفتار اول: شرایط مسئولیت کیفری در ادوار و مکاتب تاریخی
۱- شرایط مسئولیت کیفری در دوران باستان:
تاریخچه مسئولیت کیفری در جوامع اولیه با سرگذشت غم انگیزی همراه بوده است. در این ایام به هیچ وجه مسئولیت اخلاقی در بین نبود، مسئولیت آن زمان «مسئولیت مادّی» بود، با این توضیح که اگر کسی مرتکب جرم عمدی میشد مستحّق مجازات بود. خواه چنین شخصی از سلامت عقل بهرهمند باشد یا خیر و حتی در بسیاری از موارد مجازات جرائم غیرعمدی نیز شبیه جرائم عمدی بود.
در مجموعهی قوانین”حمورابی” که یکی از جالبترین و قدیمیترین قوانین جزائی است گفته شده که: «اگر جرّاحی خسارت جسمانی فاحشی به مریض وارد آورد، مقرر است که دست او را قطع کنند و یا اگر فرزند شخص بزرگی را هلاک سازد، پسر همان جرّاح را به عوض او به قتل میرسانند» و در جای دیگر میخوانیم که اگر بنّایی ساختمانی را میساخت که در نتیجه خراب میشد و در اثر ریزش آن کسی به قتل میرسید، قصاص بدین نحو انجام میگرفت که اگر صاحبخانه کشته میشد، معمار باید کشته میشد و اگر فرزند صاحبخانه در زیر آوار از بین میرفت، فرزند مستحقّ مرگ بود» اساس مجازاتها در قوانین حمورابی، اصولاً قصاص است. دندان برای دندان، چشم برای چشم، ولی در عین حال استثناء نیز وجود داشت. بین توانگران و مستمندان، آزادگان و بردگان، طبقهی اشراف و عوام در مجازاتهای تحمیلی فرقهای زیادی به چشم میخورد. مثلاً اگر کسی از اشراف باعث کور شدن فردی از طبقهی عامّه یا بردهای میشد، فردی از طبقهی برتر را مورد آزار قرار میداد، میبایست به همان نحو مورد شکنجه قرار میگرفت. کوشش در راه سرکوبی جرم که توسط قصاص صورت میگرفت، باعث شد که هیچگونه توجّهی به شخصیت بزهکار نشود و مسئولیت او مطلقاَ مورد نظر قرار نگیرد تا بر حسب آن مجازاتی معین و اجرا گردد. به همین جهت اگر شاخهی درختی باعث کشته شدن کسی میشد، آن را قطع کرده و از بین میبرند. اگر حیوانی انسانی را به قتل میرساند، آن حیوان را به محکمه میکشاندند و پس از طی جلسات و تنظیم محاکمه، حکم نابودیش را صادر و حکم را به مرحلهی اجرا گذارده و حیوان را به قتل میرساندند. این طرز تفکّر با پیدایش ملّتهای متمدنتر از بین رفت.
۳۰-۲۶
تمایل به کارآفرینی سازمانی
۸
۳-۶- روایی و پایایی پرسشنامه
یکی از مهمترین جنبه های هر تحقیق، مناسب بودن ابزار اندازه گیری آن است. هر نوع ابزار سنجش باید از روایی و پایایی لازم برخوردار باشد تا محقق بتواند داده های متناسب با تحقیق را گردآوری نماید و از طریق این داده ها و تجزیه و تحلیل آنها، فرضیه های مورد نظر را بیازماید و به سؤال تحقیق پاسخ دهد. بررسی روایی و پایایی ابزار اندازه گیری بسیار مهم می باشد که به شرح آنها پرداخته می شود.
۳-۶-۱- روایی[۱]
مفهوم روایی یا اعتبار به این سؤال پاسخ می دهد که ابزار اندازه گیری تا چه حدی خصیصه مورد نظر را می سنجد. در واقع، روایی آن است که ابزار اندازه گیری برای اهداف مورد نظر یعنی اندازه گیری متغیر تحقیق از کارایی لازم برخوردار باشد. روایی مستلزم آن است که ابزار پژوهش قصد اندازه گیری آن را دارد ( پاشا شریفی و شریفی، ۱۳۸۳، ۲۴۶). بدون آگاهی از اعتبار ابزار اندازه گیری نمی توان به دقت داده های حاصل از آن اطمینان داشت. روش های متعددی برای تعیین اعتبار ابزار اندازه گیری وجود دارد. در این جا از اعتبار محتوا [۲] بهره گرفته شده است. اعتبار محتوا، نوعی اعتبار است که معمولاً برای بررسی اجزای تشکیل دهنده یک ابزار اندازه گیری به کار برده می شود. اعتبار محتوای یک ابزار اندازه گیری، به سؤال های تشکیل دهنده آن بستگی دارد. اگر سؤال ها معرف ویژگی ها و مهارت های ویژه ای باشد که محقق قصد اندازه گیری آن ها را داشته باشد، آزمون دارای اعتبار محتوا است. اعتبار محتوای یک آزمون معمولاً توسط افرادی متخصص در موضوع مورد مطالعه تعیین می شود. از این رو اعتبار محتوا به قضاوت داوران بستگی دارد (سرمد و دیگران، ۱۳۸۰، ۱۷۱). با وجود اینکه در تحقیق حاضر از پرسشنامه استاندارد استفاده شده است که طبیعتاً مورد تأیید و استفاده صاحبنظران مدیریت و بازاریابی در سطح بین المللی می باشد، با این حال، جهت اطمینان از روایی، پرسشنامه در اختیار متخصصین امر، از جمله اساتید راهنما و مشاور و همچنین صاحبنظران رشته مدیریت و بازاریابی قرار گرفت که نظر آنان نیز مؤید روایی پرسشنامه بود.
۳-۶-۲- پایایی[۳]
پایایی ابزار یکی از ویژگی های فنی ابزار اندازه گیری است و با این امر سر و کار دارد که ابزار اندازه گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می دهد. همچنین پایایی با ثبات، صحت و قابلیت پیش بینی یافته های تحقیق سر و کار دارد (ونوس و دیگران، ۱۳۸۰، ۱۴۵). ضریب پایایی نشانگر آن است که تا چه اندازه ابزار اندازه گیری ویژگی های با ثبات آزمودنی و یا ویژگی های متغیر و موقتی آن را می سنجد (سرمد و دیگران، ۱۳۸۰، ۱۶۶) برای محاسبه پایایی، شیوه های مختلفی به کار برده می شود، که در این تحقیق برای تعیین پایایی پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده که به وسیله نرم افزار SPSS برای مجموعه سؤالات مربوط به هر متغیر محاسبه گردیده است. به منظور تعیین پایایی پرسشنامه قبل از توزیع نهایی آن، یک مطالعه مقدماتی، بوسیله توزیع پرسشنامه بین ۳۰ نفر از مدیران و کارکنان بانک های خصوصی شهر رشت صورت گرفت، و سپس از طریق نرم افزار SPSS ضریب آلفای کرونباخ محاسبه گردید. با توجه به این که حداقل ضریب پایایی برای پرسشنامه های پژوهشی ۷۰/۰ می باشد، ملاحظه می گردد که ضرایب آلفای کرونباخ به دست آمده برای تمامی متغیرها از این مقدار بالاتر است. بنابراین می توان ادعا نمود که پایایی و اعتبار پرسشنامه تحقیق مطلوب بوده است.
جدول ۳-۳- جدول پایایی مربوط به سؤالات پرسشنامه
آلفای کرونباخ به درصد
تعداد سؤالات
متغیر
۷۹۳/۰
۳
انگیزش
۸۸۵/۰
۷
مهارت های فردی
۸۳۴/۰
۵
حمایت محیطی ادراک شده
۸۴۱/۰
۴
پویایی محیطی ادراک شده
۸۰۶/۰
۲
نگرش
۸۲۷/۰
۲
هنجارهای ذهنی
دامنهای از ابزارهای مدیریت دانش، که در جدول فوق خلاصه شدهاند، در فرایندهای مختلف مدیریت دانش، مورد استفاده واقع میشوند. برای مثال، پورتالها از جمله ابزارهای مفید مدیریت دانش در مرحله توزیع دانشاند. روش دیگر، طبقهبندی فرایندهای دانش بر اساس مدل «مارپیچ دانش» نوناکاست که تکامل مستمر دانش سازمانی (دانش صریح و ضمنی) را از طریق مجموعهای از تعاملات چهار نوع فرایند: اجتماعی کردن، بیرونی کردن، درونی کردن و ترکیب دنبال میکند. ابزارهای مدیریت دانش مرتبط برای این چهار نوع فرایند دانش، از ابزارهای واقعیت مجازی[۲۲۷] (برای انتقال دانش ضمنی) و گروهبندی محتوا (برای پردازش دانش صریح یا آشکار) گرفته تا سیستمهای کارشناسی (برای بیرونی کردن دانش ضمنی) و یادگیری الکترونیکی (برای درونی کردن دانش صریح) در تغییرند (جدول زیر).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جدول ۲-۱۰: ابزارهای فناوری اطلاعات در مدل مارپیچ دانش (نوناکا و تاگوچی، ۲۰۰۱)
اجتماعی کردن[۲۲۸] (ضمنی به ضمنی)
بیرونی کردن (ضمنی به صریح)
دوربینهای شبکه، کنفرانس ویدئویی، ابزارهای واقعیت مجازی
شبکه های پی تو پی[۲۲۹]، سیستمهای خبره، گروه های تجربه آنلاین
درونی کردن (صریح به ضمنی)
ترکیب (صریح به صریح)
پایگاه های دانش، یادگیری الکترونیکی، تجسمبخشی
خلاصه کردن، طبقهبندی، گروهبندی
۲-۶-۱۸- سیستمهای خبره[۲۳۰]
سیستم خبره عبارت است از قرار دادن دانش و مهارت یک متخصص در رایانه و سپس انجام پردازش، اتخاذ تصمیم هوشمند و نظر مشاورهای از طریق سیستم. این سیستمها برنامههای مبتنی بر رایانه هستند که برای ثبت تخصص انسان و سپس بکارگیری این دانش و تخصص در در عرصههای مختلف بکار میروند. مانند سیستم تشخیص بیماری در پزشکی. روش کار به این صورت است که ابتدا چند پزشک در یک جلسه گرد هم میآیند و دانش تخصصی خود را درباره یک بیماری به یک متخصص رایانه ارائه میدهند. این متخصص دانش پزشکان را در قالب یک نرمافزار تحت عنوان سیستم خبره در میآورد. سپس این سیستم به جای پزشکان میتواند یک بیماری را تشخیص داده و نظر مشاورهای ارائه دهد.
۲-۷- مبانی زیر ساخت مدیریت دانش[۲۳۱]
همان گونه که ذکر شد زیر ساخت دانش، ساز و کاری است که سازمان از طریق آن دانش را مدیریت کرده و افراد در بخشهای مختلف، دانش خود را از طریق این زیر ساخت تسهیم می کنند، بطوریکه اعضا بتوانند از آن دانش به طور کاملاً اثر بخش استفاده کنند. این زیر ساخت باعث می شود فرآیندهای ضروری دانش با حداکثر کارایی صورت گرفته، از فناوریها اعم از سخت افزار و نرم افزارکارآمدتر استفاده شده و خلق، تسهیم و بکارگیری دانش انجام پذیرد. هدف اصلی این زیر ساخت، چیزی جز جریان دادن دانش در رگهای فرآیندهای کاری سازمان نیست.
شکل ۲-۱۱: مبانی زیر ساخت مدیریت دانش (سیوان[۲۳۲]،۲۰۰۰)
همانگونه که در شکل فوق ملاحظه می گردد، مبانی زیر ساخت مدیریت دانش شامل: فرآیندهای دانش، فناوری اطلاعات و فرهنگ سازمانی می باشد. در ادامه به توضیح این زیر ساختها و مؤلفه های آنها می پردازیم.
۲-۷-۱- فرهنگ سازمانی
آغاز حیات فرهنگ سازمانی به پیدایش سازمان باز می گردد. تاکنون تعاریف زیادی از فرهنگ سازمانی عنوان گردیده است. رابینز[۲۳۳] در کتاب مدیریت خود، فرهنگ سازمانی را اینگونه تعریف کرده است: فرهنگ سازمانی شیوه انجام گرفتن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص می کند، ادراکی یکسان از سازمان است که در همه اعضای سازمان مشاهده می شود و بیانگر مشخصات مشترک و ثابتی است که سازمان را از سازمانهای دیگر متمایز می کند، به عبارت دیگر فرهنگ سازمانی، هویت اجتماعی هر سازمان را مشخص میکند (رابینز،۱۹۹۶). مطالعات رابینز نشان میدهد که فرهنگ سازمانی بر تمام جنبه های سازمان تأثیر می گذارد که این تأثیر در جنبه های رفتار فردی و عملکردهای سازمانی، انگیزش و رضایت شغلی، خلاقیت و نوآوری به وضوح قابل شناسایی است. آنچه که امروزه سازمانها را نگران کرده است تغییرات سریع در محیط کار است و این امر به نوبه خود باعث می شود که رقابت بین سازمانها افزایش یابد و بنا به اعتقاد صاحبنظران تنها چیزی که می تواند به سازمانها کمک کند، استفاده از دانایی موجود سازمان و هدایت این دانایی در جهت پیشبرد امور است. مطالعات داونپورت وپورساک[۲۳۴] هشت معیار را برای سنجش موفقیت سازمانها در اجرای پروژه های مدیریت دانایی معرفی کرده است که از بررسی این معیارها مشخص می گردد که فرهنگ سازمانی به عنوان شاخص اساسی سنجش موفقیت مدیریت دانایی در سازمانها مورد توجه است به طوریکه موفقیت مدیریت دانایی در سازمان بستگی به میزان انطباق آن با فرهنگ سازمانی دارد (داونپورت و پروساک[۲۳۵]، ۲۰۰۰). به طور کلی می توان گفت که فرهنگ سازمانی با ایجاد هماهنگی و انسجام میان بخشهای مختلف سازمان، تشویق افراد به نوآوری وتوسعه، گسترش دیدگاههای افراد نسبت به محیط، فرایند مدیریت دانایی را در سازمان مورد حمایت قرار می دهد. مدیریت دانایی که یکی از راههای بهبود بخشیدن به شرایط بقا سازمان است، زمانی به طور موفقیت آمیز در سازمان اجرا می گردد که از قبل زمینه فرهنگی مناسب با این نظام بسترسازی شده باشد. چرا که هدایت نمودن دانایی موجود سازمان یک امر مردمی است و به طور کامل مربوط به منابع انسانی می گردد و تابعی از فرهنگ کارکنان سازمان می باشد. لذا سازمانها باید برای اجرای موفق مدیریت دانایی، فرهنگ متناسب با آن را ایجاد نموده و بر اساس آن عمل نمایند.
مؤلفه های فرهنگ سازمانی از دید رابینز عبارتند از : حمایت مدیریت، حس تعلق سازمانی و مشارکت در تصمیم گیری که در ادامه به توضیح هر یک می پردازیم.
۲-۷-۱-۱-حمایت مدیریت
میزان ارتباط سازنده مدیران سازمان با کارکنان که به آنان کمک کرده و از آنان پشتیبانی می کنند را حمایت مدیران می خوانند(رضائیان،۱۳۸۴). حمایت مدیریت آنقدر حائز اهمیت است که برخی از صاحبنظران در طبقه بندی انواع فرهنگ سازمانی، فرهنگ حمایتی را یکی از انواع فرهنگهای سازمانی معرفی می کنند. در فرهنگ مبتنی بر حمایت، اعضای سازمان با مدیران رابطه نزدیکی دارند و سلسله مراتب محدود است (کارنیرو[۲۳۶]، ۲۰۰۰).
۲-۷-۱-۲-حس تعلق سازمانی
میزان یا درجه ای که افراد،کل سازمان را معرف خود می دانند. هویت سازمانی توسط بعضی از صاحبنظران به عنوان احساس ادراک جمعی اعضای سازمان در مورد جنبه ها و ابعاد مختلف سازمان تعریف شده است،که این ادراکات جمعی عمیق و نسبتاً پایدار می باشد و موجب تفکیک سازمان از دیگر سازمانها می شود. تعلق سازمانی حدی است که اعضای سازمان خود را با کل سازمان نه با گروه خاصی یکی دانسته و دوست دارند که با آن، مورد شناسایی قرار گیرند. مواردی مانند، میزان تعهد و وفاداری به سازمان، احساس غرور و افتخار، تمایل به ماندن در سازمان و …… همه به علت حس تعلق سازمانی می باشد (ویگ[۲۳۷]، ۱۹۹۹).
۲-۷-۱-۳-مشارکت در تصمیم گیری
عبارتست از چگونگی فرایند تصمیم گیری و مشارکت کارکنان در این فرایند.در سازمانهای خلاق مشارکت جمعی، بهره گیری از نظرات کارکنان و هم فکری در چارچوب سیستمهای ارتقا به طور گسترده ای رایج بوده و جزء فرهنگ سازمانی به شمار می رود. در یک تعریف کلی« مشارکت» را «ساختارتصمیم گیری» و «فعالیت داوطلبانه افراد و نیروها» بر اساس اداره و انتخاب و تفسیر در اوضاع و شرایط عینی تعریف کرده اند (مارتنسن[۲۳۸]، ۲۰۰۰).
۲-۷-۲-فرآیندهای دانش
دانش فرآیندی خطی و ایستا نیست، برعکس، فرآیندی پویا و چرخه ایست و به کارکنانی نیاز دارد که دائما با اطلاعات سر و کار داشته باشند، دانش جدید کسب کرده و آنرا برای اصلاح تصمیمات به کار گیرند (گاندهی[۲۳۹]، ۲۰۰۴). منظور از فرآیندها در مدیریت دانش، جمع آوری و سازماندهی دانش سازمانی و بهره برداری و حفاظت از این سرمایه های دانشی، می باشد. فرآیندهای مدیریت دانش در سازمان باید دارای این توانایی باشند که به طور اثر بخش و کارآمد دانش مورد نیاز جهت تحقق فرآیندهای کسب و کار سازمانی را پردازش کنند. دست اندرکاران دانش انواع مختلفی از فرایند دانش پایه را مطرح می کنند که متشکل از مراحل زیر است: در اختیار گرفتن، ذخیره سازی، پردازش، انتقال و تسهیم دانش.
۲-۷-۲-۱-پردازش دانش
دانش خام در مرحله پردازش به صورت دانش با ارزش سازمانی در می آید. پردازش شامل ذخیره سازی، پالایش، سازماندهی، تحلیل، مقایسه، هم بسته سازی،کاوشگری و یا انواع فنون می شود. این امر کمی فراتر از عنوان دهی به دانش را در بر می گیرد به گونه ای که دیگران بتوانند به سادگی در موقع نیاز آن را بازیابی کنند، یا اینکه مستلزم تحلیل پیچیده، پیشرفته و آماری باشد تا بتوان روابط و بینشهای پنهان در آن را کشف و آشکار ساخت.
به طور مشخص و دقیق به دو نوع پردازش نیاز است تا فرایند ایجاد دانش را از داده های خام سرعت بخشد:
۱)استخراج[۲۴۰] : فرایند تعریف داده های هدف و گرفتن آنها از نظامهای تولید و پایگاههایی که داده ها در آن قرار دارند استخراج نام دارد. هدف این است که فقط داده های مطلوب استخراج شوند نه تمام داده های دیگر.